جایگاه مادرانه من کجاست؟

4 دی 1398
شبکه ایران زنان؛  

از نامه های رسیده به سایت ایران زنان

   سلام
کم لطفی آشکار  مسئولین کشور  به امور زنان و حقوق ایشان و در عین حال وضع قوانین  و لوایح اخیر در زمینه مسئله مهریه و قوانین قریب الوقوع گذرنامه  چنان عرصه را بر من و امثال من تنگ کرد که ترجیح دادم بخشی از مشکلات متعدد خویش را بیان کنم تا شاید اطلاع رسانی کنید تا در زمانی که دیگر زن از نظر مردان قانون صرفا موجودی بی اراده و نیازمند کنترل صرف و محدودیتهای ناجوانمردانه است، این نکته یادآوری گردد که دود چنین شرایطی فقط به چشم زنان نمیرود چرا که زنان تربیت کنندگاه فرزندان همین جامعه هستند و زنی که متاسفانه در شرایطی حتی از درآغوش گرفتن کودکی که خود آن را به دنیا آورده  محروم میگردد، چگونه با احساس امنیت خاطر به ادای رسالت انسانی خود بپردازد.
 اینجانب یک زن  جوان مطلقه و مادر یک دختر ۶ ساله هستم. مدیر یک بخش سازمانی در یکی از شرکتهای خصوصی و دارای تحصیلات کارشناسی ارشد می باشم. مانند بسیاری از زنانی که مانند من طلاق گرفته اند با نزدیک شدن دخترم به سن ۷ سالگی و اجبار برای واگذار کردن فرزندم به پدرش کابووس های وحشتناک زندگی پس از طلاق را شبانه روز تحمل می کنم. سوال بنده این است که کودکی که از خردسالی تا هفت سالگی نزد اینجانب و کاملا به من وابسته است را چطور در سال اول دبستان که نیاز به حمایت همه جانبه مادر و آرامش روحی و روانی دارد را از آغوش من جدا میکنند و بعد از ۹ سالگی میتوانم وی را پس بگیرم.
مگر کودک وسیله است که صرفنظر از مصلحت اندیشی برای آینده وی و با نگاه نابرابرانه جنسیتی نسبت به زن او را در مقاطع مختلف به هر کدام از اولیا پاس دهند.  مسئله بعدی این است آیا قانونگذاری که من را در صورت ازدواج مجدد از داشتن فرزندم محروم میکند به این نکته توجه کرده که این امر زنان را برای حفظ فرزندشان و مصونیت از عواقب این قانون  به ورطه انحطاط اخلاقی میکشاند؟ کدام مادر پر از عواطف عمیق مادرانه ای به جدایی از فرزندش رضایت میدهد؟ راه حل برای این مادران امتناع از ازدواج است که حق مشروع وی میباشد. در واقع قانون به طور غیر مستقیم مادر مطلقه را از ازدواج مجدد منع کرده و این در حالی است که مردان با شرایط بسیار آسان می توانند همسران متعددی در یک زمان اختیار کنند.
مسئله دیگر مهریه مادران مطلقه ای بود که اغلب فقط جنبه وسیله ای برای بدست آوردن حضانت دائم فرزندان و فی الواقع پرداخت بهای عاطفه مادرانه شان  داشت چرا که بسیاری از مردان پس از طلاق یا نمیخواهند و یا به واسطه حساسیتهای نگهداری فرزند نمیتوانند از کودکان مراقبت کنند و با طلب بخشش مهر از همسر سابق حضانت را به مادر می بخشند که متاسفانه  به واسطه اختیاری که قانون برای مرد قائل شده در هر زمان میتوانند توافق حضانت را نقض کنند.
ضمنا دریافت مهریه با شرایط تقسیط و پرداخت  طولانی مدت برای همان زنی که دیگر مجال ازدواج مجدد هم به واسطه حفظ کودکانش ندارد و احتمالا به واسطه نگهداری کودکان بسیاری از فرصتهای شغلی را هم از دست خواهد داد، جبران هزینه نمیکند و  زن، همان موجود قابل احترام در فرهنگ و دین، برای طلب حقوق مشروع خود باید هر ماه در راهروهای دادگاه خانواده بارها بیاید و برود و چه حرفهای ناجوانمردانه ای که نمیشنود و چه اهانتها که به وجود نازک وی نمیشود تا یا حق ماهانه اش را بگیرد و یا اخطاری برای همسر سابقش که فقط این معنی را میدهد: (( اگر خواستید بیایید قسط این ماه مهریه همسرتان را بدهید))!
مادر مطلقه بودن در این جامعه وقتی سخت تر میشود که دیگر حتی مهریه را نمیتوان گرفت. مردی که همسرش به واسطه بسیاری از مسائل از جمله اعتیاد و بیکاری (منظور بی مسئولیتی است) و یا انحطاط اخلاقی و … از وی جدا شده دیگر با آزادی تمام به فعالیتهای! خود ادامه میدهد و نه تنها بدهی اش را نمیدهد بلکه با فرصتهای برتری که قانونگذار در اختیارش گذاشته فرزندانش را نیز از همسر سابقش مطالبه می نماید تا با عذاب دادن زن، وی را به خاطر ترک کردن زندگی بی سامانش به شدت مجازات کند. این وسط ظاهرا تنها چیزی که به چشم کسی نیامده سلامت روان و جسم کودکان است.
اینجانب در جریان رفت و آمدهای متعددی که به دادگاه خانواده داشتم این روزها زنانی را می بینم که همسرانشان ایشان را بی نفقه و مهر رها کرده اند و فرزند مشترکشان را نیز با استفاده از تکلیف پدرانه از آغوش مادری که دیگر هیچ چیز برایش نمانده گرفته اند و تنها حکم کاغذی الزام دادگاه بر پرداخت حقوق همسر وی در جیبش سنگینی می کند و هیچ ضمانتی برای اجرای آن نیست چرا که فرض بر اعسار وی میباشد و این زن است که باید برای دریافت حق مشروع و قانونی خود خلاف اعسار را ثابت کند که متاسفانه بعضا غیر ممکن است.
واقعا جایگاه زن این بود؟ که به خاطر بعضی سوء استفاده های معدود تعدادی از زنان از مهریه، که شاید درصد بسیار کمی نسبت به زنان پایبند خانواده و مادران فداکار این مرز و بوم دارند زن را از هستی وی ساقط کنند.
جایگاه مادرانه من کجاست؟ من این روزها به عنوان یک انسان تحصیلکرده و موفق در عرصه اجتماعی و شرایط مساعد روحی و عواطف شدید مادرانه در محکمه ای حاضر خواهم شد که سوی دیگر آن نه تنها هیچ یک از امتیازات مرا ندارد که به واسطه برتری جنسیتی اقبال پیروزی وی برای به یغما بردن هستی من، دختر من، که سالهاست هم زمان و هم بهای ریالی و هم بهای عاطفی برایش پرداخته ام و سالها برای مصون بودن فرزندم از آزارهای روحی و …!   پدر وی نسبت به حقوق خود و فرزندم سکوت کرده ام  بیشتر است. آری من از حقوق برابر برخوردار نیستم، من نسبت به یک مرد  از هیچ حقی برخوردار نیستم. اما در صورت ارتکاب جرم از مجازات برابر و حتی شدیدتری نسبت به مردان برخوردارم.
من این روزهای سخت، فقط برای داشتن فرزندم دعا میکنم چون فقط خداست که میشنود. خدا مادران را دوست دارد.