توران ولی مراد: تاکید امام خمینی(س) بر تعلیم و تعلم زنان به دلیل نقش کلیدی آنان در سعادت جامعه است
عضو شورای مرکزی و مسئول کمیته تحقیقات و مطالعات جامعه زینب(س) گفت: تعلیم و تعلم زنان ما نقش کلیدی در سعادت جامعه دارد چرا که هم خانواده را حفظ می کند و هم جامعه را. به اعتقاد من تاکید امام خمینی(س) بر تعلیم و تعلم زنان به همین دلیل بوده و باید توجه داشته باشیم که این تعلیم و تعلم همه جانبه است.
سیره عملی، فرمایشات و مواضع روشنگرانه و فتاوای راهگشای حضرت امام خمینی(س) در زمینه مسأله زن در اسلام، ضمن وفاداری تام به اصول و محکمات دین در چارچوب حقوق مسلم شرعی، می تواند راهنمای عملی نسلی باشد که به جایگاه حقیقی زن می اندیشد. آنان که از محدودیت ها و بی منزلتی های سنتی که متاسفانه در بسیاری از کشورهای مدعی اسلام به نام شرع در حق زنان اعمال می شود، بیزارند و در عین حال مواضع مدعیان حقوق زن که با ادعای تساوی حقوق، حتی تمایزات طبیعی و فطری را نیز انکار می نمایند، ناکام می گذارد.
به گزارش پرتال امام خمینی(س) در همین راستا و به منظور بررسی جایگاه و منزلت زن از منظر و اندیشه امام، پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، گفت و گویی با «توران ولی مراد» عضو شورای مرکزی و مسئول کمیته تحقیقات و مطالعات جامعه زینب(س) داشته است. «ولیمراد» همچنین عضویت و دبیری ائتلاف اسلامی زنان، نویسندگی و تألیف بیش از ۱۰۰ اثر و مقاله در زمینه مسائل زنان، مدیریت در صدا و سیما، داوری و عضویت در هیئت انتخاب جشنوارههای مختلف، اجرا و تهیهکنندگی برنامههای تلویزیونی «اردیبهشت» (سری اول)، «زنان اهل قلم» و «زن در قصه پریا»، مدیریت شورای همکاریهای زنان و مسئولیت سایت «ایران زنان» را در کارنامه کاری خود دارد. آنچه ملاحظه می شود، متن این گفت و گو است.
* با توجه به وجود دو نوع دیدگاه نسبت به مساله زن قبل از انقلاب اسلامی که یکی دنبال ارائه نسخه بدلی و تصویر زن جامعه غربی در ایران بود که بیشتر می خواست زن با فریبایی خود متاعی باشد در نظام سلطه که به سفارش حاکم ایفای نقش می کرد و همزمان نگاه دیگری که نگاهی متحجرانه بود که زن را به بهانه مذهب و سنت تنها در پستو و اندرونی خانه می خواست؛ اما امام خمینی(س) با نگاه متعالی خود در جریان انقلاب اسلامی و با تاکید بر حضور اجتماعی و سیاسی زنان؛ هویت دیگری برای زن مسلمان ایرانی تعریف کرد. نقش نگاه و فتوای امام در احیای هویت زن مسلمان ایرانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
– واقعیت همین است. قبل از انقلاب برای زن یک تعریفی را ارائه می کردند که مبنی بر یک تعریف غربی بود و آنگونه زن را می خواست که متاسفانه از طریق رسانه ها یا بسته های فرهنگی که همچنان امروز هم به جامعه تزریق می شود، این نگاه تداوم دارد و زن را یک آلت و ملعبه و عروسک می خواهد که من آن را زن عروسکی تعبیر می کنم که خودش را زیبا و فریبا می کرد و به لحاظ ظاهری، زیبایی هایش را ظاهر می کرد تا در هر بعدی در جامعه وارد شود. این نگاه غربی که زن را عروسکی می خواست؛ دنبال سلطه نگاه مردان و سلطه نگاه سرمایه داری بود. این مسیری بود که قبل از انقلاب جلوی پای زنان گذاشته شده بود و متأسفانه از طرق مختلف همچنان ادامه دارد.
یک نگاه دیگر که از گذشته های دور این نگاه هم در جامعه ما بوده است و به اسم مذهب به خورد مردم داده شده نیز زن را ابزار می دید. در این نگاه در واقع همانطور که مرد خانه و اسباب خانه را مالک است، مالک زن خود نیز هست و حتی در ادبیات محاوره صاحبان این نگاه در پرسیدن احوال همسر گفته می شود متعلقات چطور است؟! یعنی در واقع زن را جزو متعلقات مرد به حساب می آورد. هر دو نگاه مزبور، نگاهش به زن نگاه ابزاری بود. منتهی فرم و شکل آن فرق می کرد که ما به نگاه دوم نگاه متحجرانه می گوییم که در این نگاه زن از هویت انسانی خارج شده و حق تصمیم گیری ندارد و تصمیمات را مردان برای او می گیرند و امکانات تصمیم گیری هم در اختیار مردان بود. متاسفانه این نگاه به اسم مذهب وجود داشت و این نگاه هم همچنان در جامعه وجود دارد؛ منتهی نگاه سومی براساس فقه پویای شیعه ظهور می کند که مبتنی بر قرآن است و زن را صاحب اختیار و دارای حق انتخاب معرفی می کند. اساسا وقتی که در نگاه قرآن زن به عنوان یک انسان در قبال پروردگار مکلف است، پس حق انتخاب دارد تا موظف به انجام تکالیف باشد. در این دیدگاه بر اساس نگاه قرآن، جایگاه انسانی زن با مرد یکسان است و حق انتخاب و تصمیم گیری و تصمیم سازی دارد. حضور موثر دارد نه منفعل؛ و این نگاهی است که با انقلاب اسلامی به صحنه می آید و در جامعه تعریف جدیدی از زن ارائه می شود و این نگاه خدمت بسیار بزرگی به زنان کرد و در واقع زنان به مدد این نگاه تا آنجا پیش می روند که در انقلاب اسلامی از آنان به عنوان سازندگان انقلاب یاد می شود.
زنان از سال ۵۷ به صحنه انقلاب نیامدند؛ آنان از دو دهه قبل تر به صحنه آمده بودند و این حق انتخاب و تصمیم گیری در سرنوشت خود را یافتند. این نگاه در خانه و خانواده و در وجود افراد جامعه ما نهادینه شد که بعدا در سال ۵۷ به نتیجه رسید. یعنی زنان در سال ۵۷ هم خودشان در صحنه بودند و هم دست پرورده هایشان. آنها فرزندان خود را طوری تربیت کردند که مبنایش این نگاه اسلامی بود که ملت ما می خواهد حاکم بر سرنوشت خود باشد. این مهم نشان می دهد که زنان و انقلاب اسلامی یک خدمت دو طرفه به هم داشتند.
امروز هر سه نگاه های یاد شده نسبت به زنان در جامعه وجود و تداوم دارد. چه بستری که زن را عروسکی می طلبد و چه بستری که متحجرانه زن را در خدمت مردان و بدون حضور اجتماعی می خواهد و چه نگاهی که با پیروزی انقلاب اسلامی به دنیا عرضه شد و زن را در جایگاه انسانی برابر با مرد و با حق انتخاب و تاثیرگذاری معرفی کرد. هر سه این نگاه ها همچنان در کنار هم ادامه دارند و همچنان با هم در چالشند و تعارض و سر ناسازگاری دارند. خدمت انقلاب به زنان در دادن اعتماد به نفس و خودباوری ای بود که اصلا قابل مقایسه با نگرشهای دیگر به زن نیست.
* سیره عملی امام خمینی(س) در احیای این هویت چقدر نقش داشت؟ به عبارت دیگر در مقام عمل چه اقداماتی برای بروز و حضور زنان در جامعه انجام دادند؟
– این جریان تنها بر اساس یک فتوا نیست. وقتی سخنان و بیانیه ها و صحبت های امام(س) را در هدایت انقلاب مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم که خطاب های ایشان عام است و برای همه است و شما شنیده اید که ایشان سال ۴۲ می گویند سربازان من در گهواره ها هستند. قطعا این گهواره ها گهواره جنبانی می خواهد. این فرزندان که نقطه امید امام(س) هستند قطعا توسط مادرانی آگاه پرورش یافته اند که چشم امید به آنها دوخته شده است.
ملت ایران یک ملت مسلمان است و این استقلال خواهی و حاکمیت بر سرنوشت خود، در واقع ایستادن در مقابل تحقیر دیکتاتورها است که ریشه در نگاه اسلام و قرآن دارد که می گوید: سرنوشت ملت ها تنها در اراده خود آنهاست. این نگاه دنبال برگرداندن کرامت انسانی به انسان هاست. یعنی باید تک تک افراد جامعه در صحنه و مقاومت حضور داشته باشند و علیه کسی که برای او و به جای او تصمیم می گیرد و او را تحقیر می کند قدم بردارند. دیکتاتور که در قرآن نماد آن فرعون است دنبال سخیف و تحقیر کردن مردم است تا مردم او را اطاعت کنند. در واقع انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر این اصل اسلامی مقابل خفت ایستاد. این اسلام که توسط حضرت امام(س) به مردم و خصوصا زنان جامعه ما معرفی شد؛ موجب گردید زنان ما هم به عنوان نیمی از جامعه که تحقیر شده بود، پای آن ایستادند؛ چرا که کرامت انسانی حرمت یک انسان را به آنها باز می گرداند و این تنها یک فتوا نبود.
در لحظه لحظه های انقلاب و به شکل های مختلف زنان در صحنه ها حضور داشتند و تأثیر ملاقاتهای مختلف با امام(س) در دیدارهای مختلف با زنان در آغاز انقلاب، هویت و نقش جدیدی را برای زنان رقم زد. منتهی اشکال کار در امروز آنجاست که همینطور که برخی از افراد ذی نفوذ در آن زمان مخالف با انقلاب و امام(س) بودند یا همراه با انقلاب نبودند به همین شکل با تعریفی که انقلاب اسلامی و امام از زن می کرد نیز مخالف بودند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حالا همه آمده اند و سر سفره انقلاب نشسته اند و این مشکل به وجود آمد که آن نگاه هایی که با مدرسه فکری امام خمینی(س) کلا مخالف بودند، حالا اینها هم در انقلاب نقش پیدا کرده اند. هم بودجه دولتی گرفتند و هم صاحب مدرسه ها و پژوهشگاههای مختلف شدند و حتی بعدها با ساخت حزب و ورود به مراکز قدرت در این ۳۶ ساله، نگرش انقلاب اسلامی را در برخی حوزه ها از جمله مسایل زنان به حاشیه راندند. متاسفانه دیگر جریان ها از جمله جریان اصولگرا و اصلاح طلب هم، به دلیل عدم توانمندی در مدیریت ها نتوانستند در حوزه زنان به یک ساختار و نهاد و دیدگاه منسجم برسند و عدم انجام این ساختار سازی باعث شد که کسانی به نام زنان پست ها را گرفتند که یا توانمندی نداشتند و یا بایستی در خدمت منویات خواسته های احزاب و جریان های مردسالار می بودند. همین عدم ساختار منسجم در حوزه زنان باعث شد که زنان به آن جایگاه نهایی مد نظر انقلاب اسلامی و حضرت امام(س) نرسند و اکنون پس از ۳۶ سال اولویت اول در حوزه زنان همچنان ساختن نهادی است که حوزه زنان را در مسیر صحیح پیش ببرد. تا کنون که هر آنچه هم در حوزه مسایل زنان انجام شده است یا کارهای شعاری و تبلیغاتی بوده یا تشریفاتی و تک ساحتی که به نتیجه نرسیده است.
* تاکید امام(س) بر امر تعلیم و تعلم زنان به چه دلیل بود؟ در کنار لزوم تعلیم و تعلم زنان، جایگاه نقش مادری و تربیت فرزند هم برای زنان از دیدگاه امام(س) جایگاه رفیعی است. برای تعالی این جایگاه چه ملزوماتی لازم است؟
– در ارتباط با پاسخ این سوال بایستی ابتدا دید که تعلیم و تعلم در ادبیات امام(س) به چه معناست. زنان در مجموعه نظام فکری امام(س) می توانند نقش خود را در جامعه ایفا کنند و از طرف دیگر تأکید ایشان بر تربیت فرزند و جایگاه مادری بسیار واضح است. با توجه به اینکه در حال حاضر ساختار حقوقی جامعه ما اینگونه است که مردان موظف به نان آوری در خانواده هستند و همه مخارج خانواده با مرد است، این به آن معنا نیست که زنان حق اشتغال و نان آوری در خانواده ندارند، دارند ولی این امر اختیاری است. مردی که همه مخارج خانواده بر عهده اوست طبیعی است که جریان تربیت فرزند بسیار بیش از پدر بر عهده مادر قرار می گیرد و در هر فرازی از زندگی نقش تربیتی فرزندان، بیشتر بر عهده مادر است. این مسایل که عرض کردم مقدمه ای بود برای بیان وجود این تعارض و مشکل در ساختار اجتماعی و حقوقی جامعه ما و اختلاف آن با ساختار اجتماعی و حقوقی ما با جوامع غربی. در جوامع غربی به دلیل اینکه توسعه محور هستند، یعنی همه چیز با اقتصاد سنجیده می شود و زنان نیز باید در خدمت اقتصاد باشند، برای نگهداری و تربیت فرزندان از نوزادی تا ۱۸ سالگی، نهادهای اجتماعی ای تعریف شده است که فرزندان را تحویل می گیرند و این نهادها متولی اصلی آموزش و تربیت فرزندان می شوند و بعد از آن خانواده ها نقش تعیین کننده دارند. اما خانواده در جامعه ما در حال حاضر نه کاملا شبیه ساختار خانواده غربی است و نه اسلامی. مشکل جامعه ما اختلاط این مدل ها و یک چهره آشفته در حوزه زنان و خانواده و مسأله تعلیم و تربیت فرزندان است و بعد این امر که این آشفتگی ها بدون متولی رها شده و اصلا فکر و تصمیمی در این رابطه وجود ندارد. قطعا حل این مساله ابزار و برنامه می خواهد. ابعاد آموزشی و تربیتی باید برای آن اندیشیده شود و نهادهای مختلف فرهنگی و تبلیغی و رسانه ای ما به صورت هماهنگ و با یک برنامه واحد بایستی در ارتباط با آن کار کنند. از آموزش و پرورش و صدا وسیما و نماز جمعه گرفته تا مجلس و دولت ما باید با هم یک سیاست و برنامه داشته باشند تا در این حوزه شاهد آشفتگی و هرج و مرج در ساختار نباشیم.
در حال حاضر با توجه به ساختار اجتماعی و حقوقی ما نقش مادر به دلیل مدل خانواده همچنان نقش کلیدی است و هر چه در این وادی قصور شود به خانواده و نسل های بعدی و به تبع آن به جامعه خیانت شده است. چرا که هر فرزند در هر خانواده یک نقش و هویت در جامعه است و آنچه که باید در کانون خانواده بیاموزند و دریافت کنند، اگر مادر آموزش ندیده باشد این هویت سازی در فرزند شکل نمی گیرد. پس تعلیم و تعلم زنان ما نقش کلیدی در سعادت جامعه دارد چرا که هم خانواده را حفظ می کند و هم جامعه را. به اعتقاد من تاکید امام خمینی(س) بر تعلیم و تعلم زنان به همین دلیل بوده و باید توجه داشته باشیم که این تعلیم و تعلم همه جانبه است نه تنها در یک بعد خاص. یعنی فقط منظور تحصیلات دانشگاهی نیست. مساله معرفت و انسان شدن را شامل می شود. چراکه فردی که خودش تربیت نشده باشد چگونه می تواند دیگران را تربیت کند.
* نظر امام(س) در مورد حقوق زنان در اسلام، دارای چه ویژگی ها و مختصاتی است؟
– بعضی از موضوعات حقوق بحث مقررات بین انسانهاست؛ یعنی باید حقوق دانان بنشینند و بر اساس خرد جمعی به بهترین مدل برسند ولی بعضی از موضوعات در حقوق و اسلام از اصول است و محکمات نگرش اسلامی است. آن چیزی که حضرت امام (س) در مورد حقوق زنان مطرح می کردند، آبشخورش قرآن و سیره رسول و ائمه(ع) بود. یعنی اگر ما در قرآن و سیره عملی ائمه(ع) بخواهیم اصول حقوق زنان را ردیابی کنیم، این است که زن و مرد نفس واحده اند، یعنی در آفرینش و جایگاه انسانی برابرند. قرآن بر خلاف نگاه های فمینیستی از برابری جنسیتی سخن نمی گوید. از یکی بودن جایگاه سخن می گوید اما از برابری جنسیتی نمی گوید. از نظر قرآن برابری جنسیتی منطبق بر عدالت نیست. قرآن تنها به لحاظ جایگاه انسانی زن و مرد را برابر می داند اما به لحاظ حقوق برابری جنسیتی را مظهر عدالت نمی داند و حقوق متفاوتی را برای زن و مرد قائل است. ما در قرآن سخن از هویت فردی و زوجیت و فرزندآوری و تربیت فرزند داریم. از مشکلات اساسی ما در کشور این است که از منابع دینی مان به خصوص قرآن به طور جدی دنبال استخراج نگاه قرآن نسبت به مساله و حقوق زنان نبوده ایم. تئوری پردازی های ما ناقص است و همه برداشت ها و نظریه های ما فردی است و هرگز به صورت کلان و گروهی متخصصان و علمای ما ننشسته اند در این حوزه هم اندیشی کنند و به یک ساختار برسند؛ چه در حوزه و چه در دانشگاه. اسلام و نگرش انقلاب اسلامی به دنبال تأکید بر جایگاه برابر انسانی زن با مرد است. این دیدگاه برآمده از نگاه قرآنی است که وقتی می خواهد الگو برای بشریت و همه انسانها معرفی کند علاوه بر حضرت رسول(ص) که از ایشان به عنوان اسوه حسنه نام می برد؛ از ۴ زن اسوه[نیک و بد] در آیات پایانی سوره تحریم یاد می کند؛ که همه باید از این زنان برای چگونگی بهتر شدن درس بیاموزند. اصولا قرآن انسانها را نفس واحده می داند و تفاوت های جنس و رنگ و نژاد را هرگز امتیازی نمی داند و فقط ملاک برتری تقواست.
به نظر من اختلافاتی که در حوزه زنان وجود دارد یکی از دلایلش این است که ما اصلا از پایه، تعریف های اسلام را در این حوزه روشن نکرده ایم و تعریف درستی از مفاهیمی مثل تساوی حقوق یا برابری جنسیتی یا عدالت جنسیتی و دیگر مفاهیم این حوزه ارائه نداده ایم. امروز همه از برابری جنسیتی می گویند اما تعریف و برداشتشان متفاوت است. یکسری منظورشان برابری جایگاه انسانی زن و مرد است وگروهی دیگر تساوی حقوق و برخی عدالت جنسیتی و…. اشکال کار سر عدم ارائه تعریف ها در حوزه زن و خانواده است. این مساله بسیار آسیب زا شده است.
ما یک اشتباه استراتژیک در حوزه زن و خانواده داشته ایم و آن این بوده است که باید از بستر مدنی به شدت از مسئولین مطالبه می کردیم که در این حوزه ساختار سازی کنند و از پایه آغاز کنند و اینقدر کارهای آزمون و خطایی انجام ندهند. حقیقتا در این ۳۶ ساله هر امکانات و بودجه ای که به نام زنان گرفته شده است به دلیل همین عدم برنامه ریزی ها و نداشتن برنامه هدر رفت و این ضربه بزرگی به زنان بود؛ چرا که این بودجه ها داده می شد که اولا صدای زنان و اعتراضاتشان در مورد نداشتن بودجه برای برنامه ریزی و فعالیت بسته شود و هم خواسته های مردان از حضور زنان برآورده شود. یکی حضور تشریفاتی و زینت المجالسی زنان بوده و دیگری استفاده از حضور زنان برای توان افزایی جریان سیاسی خود. یعنی هر دو جریان موجود چه اصولگرا و چه اصلاح طلب برای به صحنه آوردن زنان در جهت اهداف فردی و سیاسی خود و رأی گیری از زنان استفاده کرده اند و برای اینکه پاسخی هم به اعتراضات زنان داده باشند، نهایتا امور زنانی هم تاسیس کرده اند.
* از سخنان معروف حضرت امام در تایید حضور زنان در مسایل سیاسی و اجتماعی این جمله است: ” زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند” (صحیفه امام/ جلد ۶،ص۳۰۱)، معنا و مفهوم این عبارت دامنه حضور زنان در اجتماع را تا کجا می گستراند؟
– امام(س) در نگاه کلی خود باور دارند که تا زمانی که مردم در صحنه باشند این انقلاب صدمه نمی بیند و بعد شخصا بر حضور زنان هم تاکید داشتند. یعنی مردم سالاری یک اصل مهم در مدرسه فکری ایشان است. در کشور و نظام ما متاسفانه ضعف بزرگی که وجود دارد ضعف نظارتی بوده است. به طور کلی ابزارهای نظارتی ما آنقدر ضعیف هستند که خود نیاز به نظارت دارند. نظارتی که به اطلاع مردم برسد بسیار کم و ضعیف بوده و این امر در حوزه نظارت بر پیشبرد مسایل زنان بسیار ضعیفتر هم بوده است. دلیل امر هم این است که مجلسیان و دولتیان ما مردانند و چون این مردان در حوزه قدرت با هم رقابت دارند اشتباهات و تخلفات همدیگر را رو می کنند. از اوایل انقلاب تا کنون همه جریانات مختلف سیاسی در هرحوزه ای که اختلاف نظر داشته باشند، در این حوزه که نباید فرصت حضور به زن ها بدهند، با هم اشتراک نظر دارند و به این ترتیب بوده است که در همه این سالها نیمی از جمعیت را کنار زده اند. در جریان انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب، شخصیت های ما پست های سیاسی را محل خدمت می دانستند نه جایگاهی برای بخور بخورها و رانت خواری ها. ولی متاسفانه از آنجا که انسان گرفتار نفس است و مدام در حال توجیه خود، برخی از آنان به دنبال قدرت بیشتر رفتند با این توجیه که می خواهند خدمت بیشتر کنند و اینگونه شد که فساد اداری و اقتصادی در کشور ما به اینجا رسیده است. به همین ترتیب با وجود چرخیدن قدرت در میان جریانهای مختلف در هیچکدام از دوره ها کمک خاصی برای افزایش مشارکت زنان در جامعه رخ نداده است. این مشکل تنها مربوط به کشور ما نیست. متاسفانه در اکثر کشورهای اسلامی هنوز نگاه درست و ضرورت نگاه درست به مساله زنان چه در خانواده و چه در مورد لزوم حضور آنان در جامعه، وجود ندارد. برای همین است که اگر هم برای حفظ برخی تشریفات برخی نهادها و جایگاه ها هم برای زنان در نظر می گیرند برای تصدی آن سراغ زنان یا خواهران خود می روند. زیرا اصلا شناختی از ظرفیت ها و توانمندی های زنان و زنان توانمند ندارند. در همین کشور خودمان اگر بررسی کنید می بینید چند درصد از پست های مربوط به حوزه زنان را زنان وابسته به مردان در قدرت تشکیل داده اند. بعدها این دایره پس از شکل گیری احزاب کمی گسترده تر شد و بعد زنان در پست ها از وابستگان خانوادگی به وابستگان حزبی ارتقا یافت. منظور این است که در به کارگیری زنان در پست های مدیریتی محدود واگذار شده به زنان نیز شایسته سالاری منظور نشد و مردان در این پست ها هم گویی با سپردن مسئولیت به نزدیکان خود منافع خود را دنبال کردند و نه منافع زنان جامعه را. چرا که زنانی که اینگونه به مدیریت ها رسیدند مجبور به حفظ منافع آنان شدند. به محض اینکه یکی از این زنان در خلاف چارچوب مورد نظر رفتار کند، کنار گذاشته می شود.
اینجاست که جامعه زنان تنها می ماند و سیستم، راه را در عمل بر آنان بسته است. شاید قوانین راه را نبسته باشد اما حقیقتا مناسبات قدرت راه را بر حضور زنان بسته است. این حضور زنان در مقدرات اساسی همان امکان تصمیم سازی و تصمیم گیری ها برای زنان است، که حداقل لازمه تحقق آن امکان داشتن صدای مستقل است. متاسفانه امروز بسیاری از زنان در کشور ما حتی نمی توانند نظراتشان را منتقل کنند. اگر حقیقتا راه امام برای آنان مهم است در حوزه زنان هم باید مجرایی برای نظارت بر کار مسئولین در حوزه زنان وجود داشته باشد و یا لااقل صدای زنان شنیده شود. این نشنیدن صدای زنان و مطالبات آنان عوارض بسیاری به بار خواهد داشت و دارد. بالا رفتن میزان مهریه ها که من خود نیز صد در صد با آن مخالفم در واقع پاسخ و مکانیسمی بوده است که بر اثر نشنیدن صدای اعتراض زنان در به روز نبودن قوانین خانواده به عنوان اهرم فشار در برابر اهرم های فشار و کنترل کننده مرد بر خانواده، از سوی زنان بکار گرفته شده است. وقتی در بستر قانونی و حقوقی و فرهنگ سازی صدای زنان در رفع این ناهنجاری ها شنیده نشد؛ جامعه و خانواده در درون خود به این نتیجه رسید که با بالا بردن مهریه اهرم فشار برای زن بیافریند که این راهکار غلط، پاسخی بود به شنیده نشدن اعتراض زنان در مورد قوانین خانواده و عاقبت جریان غلط در غلط شد!
* با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی چقدر زمینه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه برای بروز نقش و هویت زن ایرانی آنگونه که مدنظر امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی بود، آماده شده است؟ برای رسیدن به آن جایگاه چه تدابیری لازم است؟
– من برای پاسخ به این سوال باز هم از پاسخ سوال اول بهره می برم. آنقدر که زنان در مسیر اصلی انقلاب ماندند و با توجه به حقی که آن مسیر به آنها می داد یعنی حق داشتن انتخاب و در مقابل وظیفه تربیت جامعه و فرزندان، آن بخشی که هنوز آسیب نخورده است و پابرجاست، به همت خود زنان بوده است. ما تا کنون با سه رویه و جریان در حوزه زنان رو به رو بوده ایم و این مشکل ها باعث شده ما مدام با نگرش انقلاب اسلامی فاصله بگیریم و متاسفانه تا کنون هم این مشکلات دیده و حل نشده است. این سه جریان عبارتند از اینکه اولا؛ هنوز هم آنهایی که به دنبال مدل زن عروسکی در ایران بوده اند، حضور فعال دارند و کسانی که در این راه از حقوق زن صحبت می کنند و از مطالبات آنها اصلاح همه چیز است و یکی از بحث های اصلی شان هم بحث خشونت علیه زنان است؛ تا به حال ندیده ایم که در مطالبات خود بگویند ترویج بی حجابی خشونت علیه زنان است. در واقع ترویج بی حجابی هم خشونت علیه زنان است. چرا که در اسلام جایگاه انسانی زن مطرح است و فلسفه حجاب هم همین جایگاه است که بدن و جذابیت های ظاهری زن نباید وسیله لذت جویی مردان شود. حتی اگر با وجود بی حجابی زنان، مردان امکان هیچ لذت جویی را نیابند امکان لذت جویی بصری را که خواهند داشت. این نگاه به زیبایی های زن است که اسلام دستور به پوشش می دهد تا زنان تنها به خاطر ارزش وجودی خودشان در جامعه پذیرفته شوند نه به واسطه زیبایی های ظاهری و برای هدف لذت جویی مردان. اما برخی زنان فعال ما از این جنبه خشونت هرگز صحبت نمی کنند.
چالش اولیه ما همان چالش زن عروسکی است که همچنان مانند قبل از انقلاب، اما با شدت کمتر مورد هجمه بسته های فرهنگی برای عروسکی کردن زنانمان هستیم. ماهواره، سینما، ویدئوکلیپ ها و ادبیات و حتی برخی از آموزه های دفاع از زنان همه دنبال عروسکی کردن زن هستند و این جریان خیال می کند دنبال آزادی زنان است بلکه در واقع این نگاه دنبال ابزار جنسی شدن زن است و متاسفانه به نام دفاع از حقوق زن این مسایل را دنبال می کند. اشکالی که این مسیر ایجاد می کند این است که این بسته های فرهنگی در جامعه برای زن و حتی مردان یک توقعی از زن ایده آل ایجاد می کند که این منطبق بر واقعیت و فطرت زن نیست و این اتفاقا باعث خود کم بینی در میان زنان ما می شود. در دنیای امروز ما که به دنبال الگو کردن دنیای مد است زن باربی الگو می شود و زن چون با این الگو فاصله دارد دچار خود کم بینی می شود. در فیلم هایشان که به دنبال تجارت سکس هستند زنانی را الگو می کنند و توقعاتی را از زن به زن و مرد جامعه ما معرفی می کنند که اصلا با واقعیات جامعه ما تطابق ندارد و این ها همه تحقیر زن است و زن ما را درگیر رسیدن به الگوهایی می کند که نهایت هدف آن نوع زن شدن، کامجویی مردان است و مسئولین و حتی فعالین زن ما اگر می خواهند به زنان خدمت کنند باید آگاهانه با این مسیر برخورد کنند. یک مشکل و مسیر دیگر، مسیر تحجر است. یعنی همان نگاهی که به اسم اسلام در مقابل هویت انسانی زنان می ایستد و به زن به عنوان یک انسان که در هویت انسانی با مرد برابر است نگاه نمی کند و زن را در خدمت می خواهد و این نگاه هم فرصت ها را از زنان می گیرد. زمانی که برخی از علمای ما با این نگاه متحجرانه دختران خود را به مدرسه نمی فرستادند حضرت امام(س) همسری را انتخاب می کنند که نه تنها تحصیلات جدیده داشته اند، بلکه معلم خصوصی فرانسه دارد. تعارض نگاه امام(س) یا این جریان دینی متحجر تا بدین جا قابل شناسایی است. اما متاسفانه می بینیم این جریان هم با وجود انقلاب اسلامی و نگاه متعالی امام(س) و انقلاب اسلامی همچنان وجود دارد و کار خود را ادامه می دهد.
پس از انقلاب از آنجا که انقلاب اسلامی بود این طیف دینی متحجر هم بر سر سفره انقلاب نشستند و با امکاناتی که گرفتند اندیشه خود را پیش بردند. اینان کسانی بودند که هم با انقلاب مشکل داشتند و هم با حضور زنان در انقلاب. متاسفانه امروز هم حضور دارند و نفوذشان هم در حال افزایش است. اما مسیر سوم که مسیر زن در انقلاب اسلامی بوده است با آن ویژگی هایی که در پاسخ سوال اول عرض کردم؛ و این مسیر هم با وجود همه مشکلات و جفاهای بسیار در حال حرکت است. مساله جفای به این دیدگاه و این مسیر در واقع جفای به اصل و حفظ انقلاب اسلامی و آرمان ها و مسیر اصلی آن نیز هست. در واقع به نظر من مساله زنان در جامعه ما مانند پرچمی برای جریان انقلاب اسلامی است که نشان می دهد آیا انقلاب ما در مسیر اصلی خود در جریان است یا خیر. اگر مسیر سوم زنان، یعنی همان مسیری که به یمن انقلاب اسلامی و نگاه امام(س) به وجود آمد بتواند به موفقیت برسد موفقیت نظام جمهوری اسلامی را می رساند. متاسفانه ما در این زمینه از مسیر اصلی انقلاب در این حوزه منحرف شده ایم و زنان ما به آن جایگاه رفیع نرسیده اند. دلیل هم نبودن متولی در این حوزه است که باید این حوزه یک متولی داشته باشد. نبود یک تعریف شاخص از مساله زن که همه دستگاهها با آن تعریف برای ارتقای وضعیت زنان کار کنند از مشکلات اساسی و دلیل اصلی آشفتگی ها در مسایل حوزه زنان است. اگر این تعریف شاخص وجود داشت دیگر مجلس چنین اشتباهی نمی کرد که بگویند تا ۴۰ سالگی به دختران پاسپورت ندهیم! نبودن و به رسمیت نشناختن تعریفی که انقلاب اسلامی از هویت زن ایرانی داشت باعث شده است که ما مدام در این حوزه به چپ و راست بزنیم و آزمون و خطا داشته باشیم. با داشتن یک تعریف مبنا برای جایگاه زن و یک تعریف مبنا برای خانواده است که می توان با ثبات و بدون خطا و آزمون کمتر پیش رفت. هر چه رسیدن به این معیارها بیشتر طول بکشد این خطای استراتژیک ما باعث سخت تر شدن کار ما می شود. بعد از آن تعریف، بایستی سریعا وظایف دستگاهها مشخص شود و وقتی وظایف مشخص باشد نظارت هم راحت تر می شود و اینگونه است که می توان جلوی سوء استفاده جریان های مختلف سیاسی را از مساله زنان گرفت و مانع سیاسی شدن موضوع زنان شد و اجازه نداد که جریان های مختلف به اسم زنان قایق بسازند و موج سواری کنند. ان شاء لله با رسیدن به این تدبیر و تعریف مبنا مسیر آینده روشنتر خواهد بود.
۲۴خرداد ۹۴