مطالبات جامعه زنان، دستاویزی برای رسیدن به قدرت!
زنان تشکیل دهندگان نیمی از جمعیت اند و هریک به فراخور جهان بینی و نگرش خاص خود، خواهان تحقق سطحی از مطالبات بر مبنای احساس نیاز خویش اند اما این احساس همواره برخاسته از نیاز واقعی نیست و گاه با القاء مطالبات کاذب و دسته چندم، به جامعه زنان همانند برگههای رأی نگریسته میشود.
زنان تشکیل دهندگان نیمی از جمعیت اند و هریک به فراخور جهان بینی و نگرش خاص خود، خواهان تحقق سطحی از مطالبات بر مبنای احساس نیاز خویش اند اما این احساس همواره برخاسته از نیاز واقعی نیست و گاه با القاء مطالبات کاذب و دسته چندم، به جامعه زنان همانند برگههای رأی نگریسته میشود.
سالهاست، توده های میلیونی زنان، نظاره گر هیاهوی بسیار برای هیچ بوده اند و از موضوعاتی تحت عنوان نیازهای واقعی سخن گفته شده که با مشکلات عینی آنان سرسوزنی همخوانی نداشته و گاه بخشی از نخبگان حاکم به دلیل توان مدیریتی و تصمیم سازی ها،
خواستههای خود را به همه زنان تسری داده اند حال آنکه زنان با مشکلات ملموس تری دست به گریبانند و مطالباتی هرچند نهفته در این خصوص دارند؛ اما ممکن است نخبگان و آنان که در راس هرم قدرت قرار دارند، اولویتهای زندگی زنان را امور دیگری بدانند. یکی از نشانگانِ تعارض زمانی است که آنان متأثر از بخشنامههای نهادهای بین المللی، اولویتهای زندگی زنان را با اولویت الگوی غربی در صدر قرار می دهند و این تأثیر گستردهای در هدایت نادرست مطالبات داشته است و چه بسا در گذر تمام سالها، نمایندگان مجلس هم به سلسله مسائلی پرداخته اند که تا حدی متفاوت از مطالبات توده زنان بوده است.
جای هیچ گونه تردید باقی نمی ماند که همگرایی میان نظام ارزشی مورد نظر حاکمیت، تبیین اولویتها و برنامههای نظام برای زنان، نیازمند تقویت گیرنده های شناختی آنانی است که در شمار نخبگان این جامعه اند
و یا آنانی که بر کرسی های سبز بهارستان تکیه زده اند. بنابراین رهایی از برزخ و تعارض میان اولویت واقعی زنان و مطالبات القاء شده، نیازمند همسویی و درک نمایندگان مجلس از اولویت های واقعی زنان است و حتی کسانی که در مناصب مختلف، قدرت چانه زنی و تصمیم سازی دارند باید به این درک و دریافت نائل آیند.
حال باید پرسید از تمام لوایحی که در میان پیچ و خم مجلس رفت و آمد کرده، کدام یک در شمار مطالبات واقعی آنان بوده و کدام یک از سر سیاست زدگی و هیاهوی جناحی محل بحث و تبادل نظر قرار گرفته است؟ برای روشن تر شدن موضوع به ذکر مثال هایی می پردازیم: برمبنای داده های آماری وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، جمعیت زنان سرپرست خانوار کشور حدود ۳/۵ میلیون نفر است که با محدودیت درآمدی و بن بست تأمین مالی، خواهان چتر حمایتی اند
و یا زنان سالمند و افزایش احتمال تکزیستی آنان که مسئله ناکافی بودن امکانات را گوشزد می کند، نکته مهمتر اینکه بالغ بر یک میلیون دختر بالای ۳۵ سال به تجرد قطعی رسیدهاند و از هرگونه پاداش مادی و بیمه و مستمری محروم اند. از طرفی عدم تسهیل شرایط ازدواج و همزمان بالا رفتن سن تشکیل خانواده به وضوح نمایانگر مطالبات عینی جامعه زنان است، مسائلی که گاها به فراموشی سپرده می شود.
با این حال، فرشته ولی مراد در قامت پژوهشگر حوزه زنان، در گفت و گو با رسالت از «بی اقدامی مجلسی ها» در ادوار مختلف و عدم پیگیری مطالبات واقعی جامعه زنان سخن می گوید و حتی پا را فراتر گذاشته و به دستاویز قرار دادن مطالبات آنان به منظور کسب رای و رسیدن به مناصب قدرت اشاره می کند.
*چقدر مجالس ما در ادوار مختلف به منظور برآورده شدن مطالبات واقعی جامعه زنان موفق عمل کرده اند، آیا اساسا در این مسیر گام برداشته اند؟
ببینید از مجلس اول تا چهارم هنوز جامعه یا بهتر است بگوییم دولتمردان به این فکر نیفتاده بودند که از موضوع زنان سوء استفاده سیاسی بکنند، به هرحال موضوعاتی در جامعه مطرح بود که بر میزان نطق پیش از دستور تأثیر می گذاشت و باتوجه به شرایط روز، این موضوعات را مصوب می کردند ولی از مجلس پنجم به بعد گرفتار بازی سیاسی در حوزه زنان شدیم، درست به همان نسبت که جامعه گرفتار بازی سیاسی با احزاب شده بود. از آن زمان، افرادی که امکانات کشور و به تعبیری امکانات بیت المال دستشان بود، حزب درست کردند اما حزبها از کانال مردم بوجود نیامده بود در واقع «قدرت ساخته» بودند، به همین میزان هم زنان را وارد بازی کردند یعنی از طرف جامعه، زنان در صحنه انقلاب حضور داشتند و قاعدتا در انتخابات شرکت کرده و رای می دادند ولی از بالا که لیست ها بسته می شد، زنان، موضوعی برای جلب آرا بودند.
*در مجلس ششم این وضعیت بدتر بود؟
بله این مسئله در مجلس ششم به اوج خودش رسید یعنی بازی سیاسی شدت گرفت. به عبارت بهتر، غرب گرایی و رسیدن به قدرت ترویج یافت به طوری که نقطه هدف برای پیگیری مطالبات جامعه زنان، رسیدن به قدرت و طرح مباحثی بود که اولویت زنان ما نبود و در شمار مطالبات زنان غرب محسوب می شد. به هرحال جامعه و نظام ما، اسلامی است، قاعدتا اسناد بالادستی، قانون اساسی و سیاستهای خاص خودش را دارد بنابراین برنامه ها باید متعلق به همین جامعه و برای دستیابی به اهداف و آرمان های این جامعه باشد. ولی مجلس ششم کاملا نقطه مقابل را رفت و متعاقب آن دولت اصلاحات در حوزه زنان، نقطه هدف، چشم انداز و افق دید اش را با غرب تنظیم کرد و به دنبال پیاده سازی برنامه های غرب در ایران بود، برهمین اساس کنوانسیون رفع تبعیض را به مجلس آوردند تا مصوب کنند. لذا ما در حوزه زنان از مجلس ششم به این طرف بسته به اینکه کدام جریان وارد مجلس شده، گرفتار بازیهای سیاسی به اسم زنان بوده ایم یعنی کاری برای آنان نکرده اند و ما طرح ها و لوایحی که برای رفع مشکلات زنان باشد را نمی بینیم.
*موضوع ،زنان بی سرپرست است
*آیا مجلس نباید بر عملکرد دولت در حوزه زنان نظارت داشته باشد؟
طبعا یکی از موضوعات مهم مجلس نظارت بر عملکرد دولت است، ما این را هم در مجلس نمی بینیم چون دولت کاملا پنهان کاری می کند و مشخص نیست با امکانات، بودجه و صندلی هایی که به نام زنان است، چه می کند و چه مسائلی را مصوب و به جریان می اندازد. اصلا درباره اینکه موضوعات و مفاد چه مسائلی را در برمی گیرد، اطلاع رسانی صورت نگرفته و آنجایی هم که اطلاع رسانی می شود، مباحث غرب گرایانه است و در عین حال مجلس هم وظیفه نظارتی خودش را به درستی انجام نمی دهد، به عنوان مثال ما دارای برنامه های توسعه هستیم، ولی معمولا بعد از هر برنامه، دولت بعد سرکار می آید، حالا اینکه دولت بعد در راستای این برنامه چقدر کار کرده، پرسش دیگری بوده و مشخص است، هیچ کاری نکرده اند. قدر مسلم، مجلس وظیفه نظارتی خود را انجام نمی دهد یعنی از دولت سؤال و بازخواست نمی کند و جالب تر اینکه مجمع تشخیص مصلحت هم در حوزه زنان این کار را نمی کند. حداقل تطبیق عملکرد دولت با برنامه وظیفه مجمع تشخیص مصلحت است، در کمیته زنان مجمع این اقدامات انجام نمی شود. بنابراین چه در دولت و مجلس و چه در نهادهای دیگر، موضوع زنان کاملا بی سرپرست است.
*خب با این همه چه کسی پاسخگوست؟ مطالبات واقعی جامعه زنان بر زمین مانده، چه باید کرد؟
بله همین طور است. به فرض مثال در مجلس لیست بسته می شود و مردم به آن لیست رای می دهند، حالا آن افرادی که به نام زنان و سهم زنان در آن لیست قرار گرفته، باید پاسخگو باشد. شما نگاه کنید در همین مجلس دهم، این ها چقدر در حوزه بانوان سابقه داشته اند، نه به لحاظ نظری و نه به لحاظ تئوری و مدیریتی سبقه و سابقه ای نداشته اند. ولی ما می بینیم برنامه هایی
که توسط سازمان ملل تعیین شده و برای ما از خارج بسته اند را با هیاهو و جار و جنجال و شعار و شلوغ کردن، پیگیری می کنند و این برنامه ها عملا بی خاصیت است یعنی موضوعی که در سطح گسترده؛ مسئله جامعه باشد در مجلس مطرح نمی شود و یا آنهایی که مطرح شده، پیگیری نمی شود.
*کار مجلس دهم، خشونت سیاسی علیه زنان بوده است
* می توانید در این زمینه مثالی ذکر کنید تا موضوع شفاف تر شود؟
به عنوان مثال قانون تسهیل ازدواج از سال ۸۴ تصویب شده، حالا زنان مجلس نباید دولت را زیرسؤال ببرند که چرا آن را اجرایی نمی کنی؟ اما به جای این کار، موضوعاتی که می تواند باعث بوجود آمدن جاروجنجال بشود را مطرح می کنند. حتی موضوعاتی که ما قانون آن را در کشور داریم، همین ممنوعیت ازدواج زیر
۱۳ سال، قانونش در کشور موجود است اما دوباره به همین مسئله می پردازند و به محض اینکه تعداد انگشت شماری خلاف این مسئله عمل کرده، جنجال به راه می اندازند. فردی، دخترش را در ۹ سالگی عقد می کند، همان را علم می کنند و می گویند ما در برابر این موارد می ایستیم در صورتی که در این زمینه قانون داریم، نمایندگان ما اگر خیلی بلدند، کاری کنند که در کشور اقدامات خلاف قانون انجام نشود. مجلس دهم کاری نکرده به غیر از ایجاد بلوا و بی توجهی به اسناد بالادستی که من اسم آن را خشونت سیاسی علیه زنان می گذارم. یعنی شعار دادن به نام زنان برای جلب آرا. حتی کاندیداهای ریاست جمهوری نیز همین گونه عمل می کنند. وقتی شعار می دهند که به نفع زنان اقدام می کنیم اما بعد از رسیدن به کرسی ریاست جمهوری کاری نمی کنند، معنایش طرح شعار با هدف جلب آرا بوده و این یک خشونت سیاسی علیه زن است، متاسفانه زنانی که در مجلس هستند از مهمترین وظایف شان که نظارت بر کار دولت است، باز مانده اند و در عین حال به دنبال ارائه و پیگیری طرح هایی هستند که نفع آن برای همه زنان کشور نیست. آنها جز شعار و هیاهو کاری نکردند، مشخص است که این شعار و هیاهو به معنای پیگیری مطالبات واقعی جامعه زنان نیست و هدفشان جلب آرا برای انتخابات بعدی است.
*متن تابعیت مادرانه، عاملی برای کودک همسری بود
*اما خود مجلسی ها و در واقع فراکسیون زنان معتقدند که اقدامات بسیاری در حوزه زنان انجام داده اند از پیگیری سن ازدواج تا لایحه تابعیت مادرانه و مباحثی از این دست.
درباره لایحه تابعیت باید تأکید کنم که کسی از نظر معنا و مفهوم با آن مخالف نیست اما نتوانستند متنی صحیح تهیه کنند. متن غلط بود. ما در کشور برای ازدواج زنان با مردان خارج از تابعیت ایرانی قانون داریم، خب چه فایده ای دارد که طرحی بنویسند و آن قانون موجود را خدشه دار بکنند، از این نظر است که می گویم متن تهیه شده اشتباه است. حتما باید کمیسیون ها، کمیته های کارشناسی داشته باشند و متن درست تهیه کنند، این ها غیر از طرح مسئله کردن، خاصیت دیگری نداشته اند. این را همه میگویند که زن ایرانی وقتی با مرد خارجی ازدواج
می کند، فرزندش تابعیت داشته باشد اما متن تهیه شده دچار اشکال بود و امتیازاتی که به زن ایرانی می داد را حذف کرده بود، به عنوان مثال مردی که متقاضی زن ایرانی است باید برود یکسری مسائل را اثبات بکند اما این مورد حذف شده بود. حتی به جرئت می گویم متنی که تهیه کرده بودند، عاملی بود برای کودک همسری و عاملی بود برای اجحاف در حق دختران، به عنوان مثال مردی که مسئله دارد و بنا به دلایل مختلف می خواهد به ایران بیاید، برای اینکه اجازه اسکان در کشور ما را بگیرد، دختری را از پدرش می خرد و آن دختر را باردار می کند و آن مرد اجازه اقامت دائم می گیرد، یعنی خودش مسئله دار بود. لذا متن مکتوب شده توسط این ها بسیاری از حقوق زن برای ازدواج را نادیده گرفته بود، کما اینکه این مسئله همین طور باقی ماند. ما نمی بینیم که نمایندگانمان مسئله مهمی به نفع زنان و خانواده را مصوب کرده باشند.
*پرسش دیگری که در اینجا مطرح است، لایحه حمایت از حقوق زنان است، این لایحه چقدر می تواند در جهت احقاق حقوق زنان باشد؟
این مسئله کار مجلس نبوده، سال ۹۰ و از زمان دولت دهم تهیه شده و بعد در دولت یازدهم به دلیل در راس کار بودن اصلاح طلبان، بازهم آن مصیبت حوزه زنان بر سر لایحه آمد، یعنی افق دید، چشم انداز و زیربنا و مبنایش اشکال داشت. زیربنای آن غربی و مبنایش اومانیستی بود و ولنگاری فرهنگی را ترویج و آزار جنسی را تعریف کرده بود، برهمین اساس گفتند رابطه جنسی غیرقانونی در صورتی که زن راضی نباشد، ایرادی ندارد. یعنی اگر زن رضایت داشت، دیگر آزار جنسی محسوب نمی شود، در صورتی که وقتی قانون و شریعت را می شکند، بازهم خشونت علیه زن است و کرامت انسانی زن را خدشه دار می کند. از طرفی این لایحه نگاهش زن محور و فمنیستی بود به گونه ای که قانون و شریعت را می شکست یعنی حاضر بود به اسم دفاع از زنان در مقابل خشونت؛ قانون و شریعت را نادیده بگیرد. به همین علت است که تأکید می کنم، آنچه دولت تهیه کرده بود، اشکالات زیربنایی و اساسی داشت و دندان فاسد در آن بود. البته قوه قضائیه این موضوع را با تلاش های صاحب نظران استخراج کرده بود، البته هنوز معلوم نیست چه بلایی قرار است بر سر لایحه ای نازل شود که از طرف قوه قضائیه بیرون آمده، چون به هرحال این لایحه به مجلس می رود و به دلیل حضور جریانات فکری، مشخص نیست تا چه حد می خواهند این فساد را در آن رخنه بدهند. احتمالا به کار این مجلس نمی رسد. به هر روی
قوه قضائیه ریشه فساد که هم اومانیستی و سکولار و هم فمنیستی و ولنگاری فرهنگی بود را شناسایی و خارج کرده و این جای تشکر دارد. امیدوارم این لایحه، قانونی راهگشا برای حوزه زنان باشد، البته لازمه اش این است که نخبگان و صاحب نظران و رسانه ها همچنان در صحنه باشند.
*باتوجه به همه حرف و سخن هایی که مطرح کردید، تصورتان این است که چه مسائلی مطالبات واقعی جامعه زنان است که باید به آن پرداخته شود؟
ببینید ما نیاز نیست لزوما کار تحقیقاتی و دانشگاهی انجام بدهیم و بعد ببینیم مطالبات واقعی جامعه زنان چیست. بی تردید با تعداد زیادی از دختران و پسران مجرد روبه رو هستیم و طبعا تشکیل خانواده، داشتن خانواده سالم و صاحب فرزند شدن از حقوق مسلم زن است. اما مسئله این است که ما بسیاری از حقوق زنان را نادیده گرفته ایم به دلیل اینکه جریان های غرب گرا بلندگو داشتند و فعال بودند، در مقابل جریان ارزشی و انقلابی در حوزه زنان کم کاری کرده و مشکلات زنان را ندیده و مطرح نکرده است، برهمین اساس جامعه از لحاظ اینکه چه موضوعاتی در اولویت است و باید روی آن کار شود، دچار مشکل شده، به عنوان مثال حقوق زنان در خانواده که مقام معظم رهبری هم سال ۹۰ مطرح کردند و سخن ایشان مبنای لایحه حمایت از حقوق زنان شد. به عنوان مثال ما در مسئله ترویج و تقویت اخلاق و حقوق زنان در خانواده با خلاء های قانونی و با قوانین اشکال دار روبه رو هستیم که این ها باید رفع شود منتها چون فقط یک جریان در حوزه زنان فعال بوده و این جریان هم غرب گرا است، واقعیت ها را ندیده ایم.همین لایحه ای که در حال حاضر تهیه شده، یکی از اشکالاتش همین است که به خشونت خانگی درست نپرداخته زیرا خشونت فقط علیه زن نیست و از سوی دیگر باید سلامت خانه و خانواده و ازدواج موردنظر باشد، به عبارت بهتر، سلامت و امنیت خانواده که هم کرامت انسانی زن و هم کرامت انسانی مرد را تضمین کند، این ها از موضوعاتی است که باید در جامعه بر روی آن کار شود. این مسئله هم بر ازدواج تأثیر می گذارد و آمار طلاق را پایین می آورد و تا حد زیادی از کشمکش های داخل خانواده ها کم می کند، اما کاملا اغماض شده است. ما در جامعه که نگاه می کنیم، می بینیم که با مشکلات خانوادگی عدیده ای روبه رو هستیم.
*به هرحال مجلسی ها می گویند، یکی از مهم ترین مصوبات فراکسیون زنان، بیمه زنان خانه دار و سرپرستان خانواری بوده که دارای بیش از ۳ فرزند هستند و البته مجازات قانون اسیدپاشی.
خیر کاری صورت نگرفته، اولا موضوع اسیدپاشی که فقط موضوع زنان نیست و بر روی مردان هم اسید پاشیده می شود. از طرفی یکسری موضوعات، نادر است و ارتباطی با موضوعات کلان حوزه زنان ندارد. بیمه زنان سرپرست خانوار و رسیدگی به آنان هم تا جایی که اطلاع دارم کار این مجلس نیست و از انتهای دولت اصلاحات، مسئله بیمه زنان خانه دار مطرح بوده، یعنی ۱۶ سال است، حتی قانون شده و دولت باید بر روی آن کار می کرد بنابراین مجلس کاری نکرده است، وظیفه مجلس این است که طرحی را بیاورد و مصوب کند، اگرهم طرح هایی ضروری است و نمی تواند، تعاملی با علما داشته باشد تا بتواند آن طرح را اجرایی و عملیاتی کند و نکته دیگر نظارت بر کار دولت است که هیچ کدام از این اقدامات را انجام نداده است.
*می خواهید بگویید هیچ طرحی ارائه نکرده اند؟
اگر ارائه کرده بودند ما مطلع می شدیم. البته موضوعاتی نظیر تابعیت مادرانه را پیگیری کردند اما متن ارائه شده اشکال داشت یا مسائلی نظیر کودک همسری را دنبال کردند اما قانون آن موجود است. به نظر می رسد مجلس دهمی ها بیشتر از اینکه کاری کرده باشند، سروصدا به راه انداخته اند. عجیب است کسی که در جایگاه قانون نویسی نشسته و باید نظارت به اجرای قانون بکند، خودش علیه قانون کشوری حرف می زند. خیلی از زنان مجلس هم فعال مدنی نیستند و بلندگوهایی که در اختیار دارند برای دفاع واقعی از حقوق زنان است اما متاسفانه تحفه هایی هستند که از دامن زنان اصلاح طلب وارد لیست شده اند و لیست امید را در کاسه مردم گذاشته اند، پس حداقل نباید علیه قوانین موجود حرف و سخنی بگویند.
مرضیه صاحبی