آسیبشناسی رشته مطالعات زنان در ایران
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مطالعات زنان دانشگاه تهران
رشته مطالعات زنان سالهاست که در دانشگاههای گوناگون دنیا در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تدریس میشود، اما این رشته در ایران مجهول و غریب مانده است و بجز کارشناسان مسائل زنان و تعدادی از فارغ التحصیلان و دانشجویان این رشته، کمتر کسی با آن آشنایی دارد. هفت سال از آغاز پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاههای ایران میگذرد، اما هنوز مشکلات و مسائل دانشجویان این رشته و نقصها و آسیبهای آن به قوت خود باقی مانده است. به همین دلیل بر آن شدیم تا دلایل و شیوه شکلگیری این رشته در ایران را با دلایل و چگونگی ایجاد آن در غرب مقایسه کنیم. به امید آنکه برای کارشناسان و صاحبنظران مسائل زنان مفید باشد.
رشته مطالعات زنان در غرب
یکی از دستاوردهای موج دوم جنبش زنان، شکلگیری نهادی به نام «مطالعات زنان» بود. بنا به اعتقاد فمینیستها مطالعات زنان «شاخه آکادمیک جنبش آزادی بخش زنان» است. (مشیر زاده ۱۳۸۳، ص ۲۷).
جنبش زنان در غرب به شدت از جنبشهای همزمان دیگر مانند، جنبش الغای بردگی و یا جنبش حقوق مدنی سیاه¬پوستان متأثر بود. در حوزه آکادمیک در دهه ۱۹۶۰ میلادی، حوزهای مطالعاتی با نام «مطالعات سیاهپوستان» (black studies) شکل گرفت که الهام بخش اصلی زنان در تشکیل این حوزه مطالعاتی به شمار میآید.
فمینیستها به این نتیجه رسیده بودند که جریان اصلی دانش در غرب در خدمت وضع موجود و از جمله تداوم و بازتولید روابط نابرابر جنسیتی است در شرایطی که علم در زندگی جوامع مدرن غربی، محور و معیار حقیقت تلقی میشد، عامل مشروعیتبخشی و تداوم نابرابری علیه زنان به شمار میآمد (مشیر زاده، ۱۳۸۳، ص ۷۸).
همانگونه که میبینیم، فراهم بودن فضای اجتماعی و بروز چالشهای علم مدرن موجب شد تا در آن زمان شناختهای جدید و دیدگاههای نو در حوزه علوماجتماعی و انسانی مطرح شود. رشته مطالعات زنان با جنبش زنان در غرب، ارتباطی بسیار نزدیک و غیرقابل تفکیک دارد. بنیان همه مباحث مطرح در مطالعات زنان شاخههای مختلف فمینیسم است و نظریههای جنسیتی که فمینیستها مطرح میکنند، هسته نظری مباحث مطالعات زنان را تشکیل میدهد. مطالعات زنان هم از نظر تاریخی و هم از لحاظ محتوایی با جنبش زنان ارتباط مستقیم دارد. در سالهای نخست دهه ۱۹۷۰ تنها یک درس در برخی دانشگاهها و در برخی رشتهها با این نگاه تدریس میشد. برای مثال در رشته جامعهشناسی درس «جامعهشناسی جنسیت و زنان» در رشته روانشناسی درس «روانشناسی» ایجاد شد. در سالهای ۷۲-۱۹۷۰، صد دانشگاه درسهایی مربوط به مطالعات زنان ارائه میکردند (مشیر زاده، ۱۳۸۳، ص ۸۰).
رشته مطالعات زنان در نیمه دوم دهه ۷۰ شکل گرفت و در سال ۱۹۸۰ اولین مدرک کارشناسیارشد این رشته در کشور انگلیس صادر شد. کشورهای آمریکا و انگلیس در ایجاد این رشته پیشتاز بودند. منظور از مطالعات زنان مطالعاتی است که مرکز توجه تحقیقات و مبنای همه تحلیلهای آن، زن یا جنسیت باشد. «پیامد مهم مطالعات زنان به زعم فمینیستها شناختی از جانب زنان در مورد زنان و برای زنان است» (مشیر زاده، ۱۳۸۳، ص ۸۱)، این امر نشانگر آن است که نفس ایجاد این رشته و مبنای تحقیقات آن، از کشف واقعیت و نشان دادن معنای حقیقت تهی است. زیرا به هر حال این رشته با هر نقطه عزیمت و هر استدلالی باید برای تأمین منافع زنان، آن هم به شکل غربی و با بنیانهای فکری فمینیست باشد.
مطالعات زنان را نمیتوان مانند سایر رشتههای تحصیلی تعریف کرد؛ عدهای معتقدند رشته مطالعات زنان ماهیتی میانرشتهای و یا فرارشتهای دارد و برخی هم آن را غیررشتهای یا چندرشتهای میدانند. امروز رشته مطالعات زنان در دانشگاههای دنیا چارچوب مشخص و ثابتی ندارد و در دانشگاههای مختلف عناوین گوناگونی از دروس ارائه میشود. بیشتر مباحث این رشته درخصوص تاریخ زنان، فلسفه فمینیسم، روانشناسی زنان، علومزیستی زنان، ادبیات فمینیستی، زبانشناسی و جنسیت زنان، ارتباطات جمعی، زنان و سیاست، زنان و کار، زنان و حقوق، زنان و بهداشت و زنان و سیاستگذاری عمومی است.
رشته مطالعات زنان در ایران
مؤسسه مطالعات و تحقیقات زنان، خانه برنامهریزی و ایجاد رشته مطالعات زنان در کشور بود. این مؤسسه در سال ۱۳۶۵ با هدف بسترسازی برای بهبود اوضاع زنان، توسط چند تن از زنپژوهان کشور تأسیس شد. خانم منیر آمدی قمی، مدیرعامل این مؤسسه، در سالهای آغاز به کار این رشته، شیوه شکلگیری آن را چنین بیان میکند: «پس از شرکت فعال مؤسسه در کنفرانس جهانی زنان در پکن در سال ۱۳۷۴، ضرورت تأسیس این رشته برای اعضای مؤسسه پررنگتر شد».
مؤسسه مطالعات و تحقیقات زنان، پس از کنفرانس پکن و مکاتبه با دانشگاههای گوناگون دنیا، طرحی برای ایجاد رشته مطالعات زنان آماده نمود و در سمیناری یک روزه در دانشگاه تربیت مدرس، در حضور اساتید و مدیران وزارتخانه، از راهاندازی این رشته دفاع کرد. (بصیری، مریم، گزارش از راهاندازی رشته مطالعات زنان و مطالعات خانواده در دانشگاههای کشور؛ پیام زن، سال ۸۰، دفتر چهارم ویژهنامه، شماره ۲٫ )
۱۹ دی ماه ۱۳۷۸ طرح دوره کارشناسیارشد مطالعات زنان در شورای عالی برنامهریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی تصویب و در سال ۸۱-۱۳۸۰ اجرا شد. در مصوبه شورای عالی برنامهریزی درباره هدف تأسیس این رشته آمده است:
«هدف تأسیس این رشته، معرفی شأن و نقش زن در جهان هستی از دیدگاه اسلام، تربیت نیروی انسانی متخصص در جهت آموزش و پژوهش در امور زنان؛ تربیت نیروی انسانی جهت سیاستگذاری مطلوب در سطوح مختلف برنامهریزی کشور و تقویت بینش علمی نسبت به مسئله زن جهت اصلاح نگرشهای اجتماعی و فرهنگی است». (کریمی، شیوا، رشته مطالعات زنان از آغاز تا امروز، مروری بر فعالیتهای مرکز مطالعات و تحقیقات زنان در دانشگاه تهران از ۸۴ تا ۸۷).
در این مصوبه، دلیل تأسیس این رشته به این صورت بیان شده است:
تربیت کارشناس در امور زنان جهت مشاوره در کلیه سطوح اجرایی کشور؛ تربیت کارشناس جهت اجرای طرحهای مربوط به زنان در کلیه سطوح؛ تربیت کارشناس جهت سیاستگذاری و برنامهریزی در امور زنان و طرح مواضع کلی بینش اسلامی نسبت به زن به صورت علمی در سطح دانشگاهی.
پیشبینی مصوبه در مورد شیوه به کارگیری فارغالتحصیلان این رشته به صورت زیر است:
دانش آموختگان این رشته به صورت کارشناس اجرایی، مشاور یا سیاستگذار در زمینههای ذیل مؤثر هستند:
کمیسیونهای مجلس، کمیسیونهای زنان، خدمات مشاورهای، مددکاران اجتماعی، سازمان بهزیستی، مشاوران وزراء و دفتر امور مشاوره زنان در وزارتخانهها، انجمن اولیاء و مربیان، سازمان تدوین کتب درسی، صدا و سیما، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، شورای عالی جوانان، سازمانهای غیر دولتی، جراید، سازمان مدیریت و برنامهریزی، کلیه سطوح آموزش و پرورش کشور، بازپروری و زندانها، شورای عالی سیاستگذاری و برنامهریزی، مشاور حقوقی دادگاهها و دفاتر حقوقی شورای فرهنگ عموعی.
مفاد امتحانی رشته مطالعات زنان در کنکور کارشناسی ارشد بیش از هر رشته دیگر با درسهای دوره کارشناسی علوماجتماعی سنخیت دارد (مبانی جامعهشناسی و نظریههای جامعهشناسی هر کدام ضریب ۳ و روش تحقیق در علوم اجتماعی ضریب ۲). به همین دلیل در دانشگاهها این رشته، زیرمجموعه گروه جامعهشناسی به شمار میآید. دانشجویان رشته مطالعات زنان ابتدا در دانشگاههای علامهطباطبائی، تربیت مدرس و الزهراء پذیرفته شدند. دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد واحد رودهن نیز در سال ۱۳۸۲ دانشجو پذیرفتند و بدین ترتیب تعداد دانشگاههایی که این رشته را ارائه میکردند، به پنج دانشگاه رسید. در سال ۱۳۸۳ دانشگاه شیراز و دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات و در سال ۱۳۸۴ دانشگاه اصفهان نیز به جمع این دانشگاهها پیوستند.
«حقوق زن در اسلام»، «زن و خانواده» و «زن و تاریخ» سه گرایشی هستند که از ابتدا برای این رشته وجود داشت اما در عمل به دلیل نداشتن داوطلب، گرایش «زن و تاریخ» در سال نخست منتفی شد. دانشگاه تربیت مدرس رشته مطالعات زنان را با گرایش «حقوق زن در اسلام» تأسیس کرد. دانشگاه تهران نیز این رشته را بدون گرایش ارائه میکند. سایر دانشگاهها نیز گرایش «زن و خانواده» را برگزیدهاند.
ضرورت و اهداف شکلگیری رشته مطالعات زنان در نظر و عمل به شدت ناهماهنگ است و افرادی که دستاندرکار امور اجرایی و شکلدهی این رشته هستند، این ناهماهنگی را بیان کردهاند؛ خانم فهیمی قوبیتی مسئول دبیرخانه رشته مطالعات زنان لزوم راهاندازی این رشته را چنین بیان میکند: «از آنجا که در کشورهای مختلف این رشته تأسیس میشود، ما نیز برای رسیدن به استانداردهای جهانی به این رشته نیاز داریم، گذشته از جنبه ساختاری، وقتی افزایش مشارکت زنان را شاهدیم و بحث زن و جنسیت فراگیر شده، لازمه فعالیت در این حوزه داشتن پشتوانهای به نام شناخت است که در حیطه آکادمیک صحیحتر به دست میآید». (مجله پیام زن، سال ۷۴، شماره ۲)
روشن است که چنین پشتوانهای بنا به دلایل گوناگون باید از کشورهای غربی وارد شود. از جمله این دلایل، میتوان به استانداردهای جهانی! پیشکسوت بودن آنها در تأسیس رشته و کمبود شدید منابع علمی داخلی در این رشته اشاره کرد. ایشان همچنین به سیر ایجاد این رشته در غرب اشاره میکند و میگوید: «در کشورهای دیگر ابتدا جنبش زنان مطرح بوده، سپس آگاهی دادن به زنان و گشایش رشته مطالعات زنان رخ داده است، ولی در ایران این سیر بر عکس است. ابتدا رشته دانشگاهی تأسیس شده، تا پس از آن آگاهیهای لازم در مورد نگاههای فمینیستی به زنان داده شود». خانم فهیمی قوبیتی لزوم ایجاد جنبش زنان با ویژگیها و خصلتهای غربی را به قرینه معنوی در جمله خود محذوف کرده است، اما بار دیگر هنگامیکه آگاهی دادن در مورد نگاههای فمینیستی به زنان را مطرح میکند، به نوعی از هدف تأسیس رشته سخن میگوید. وی در بخش دیگری از سخنان خود، به هماهنگ نبودن نظریات فمینیستی غربی با جامعه ما اشاره میکند و میگوید باید از لحاظ علمی تقویت شویم، اما در حال حاضر منابع علمی محدودی در این حوزه داریم.
آسیبشناسی رشته مطالعات زنان
هر چند هفت سال از تأسیس رشته مطالعات زنان میگذرد، اما مشکلات و نواقص آن همچنان پا برجاست. مسائل و مشکلات این رشته را میتوان به اختصار چنین شمرد:
• نداشتن منابع درسی منسجم و دقیق؛ علاوه بر عدم هماهنگی و مشخص نبودن سرفصل دروس، در دانشگاههای مختلف منابع منسجم و دقیقی برای هر درس وجود ندارد و استفاده از این منابع منوط به نظر اساتید است.
• نداشتن منابع علمی کافی؛ منابع اصلی این رشته نامشخص است که البته این مسئله میتواند ناشی از بین رشتهای بودن مطالعات زنان باشد.
• تطابق نداشتن سرفصلها و محتوای درسها در دانشگاههای گوناگون و یا حتی در یک دانشگاه برای ورودیهای مختلف؛
• همپوشانی محتوای برخی درسها؛
• امکان ادامه تحصیل در مقطع دکترای رشته مطالعات زنان در داخل کشور وجود ندارد لذا دانشجویان ناچار به تغییر رشته هستند؛
• جایگاه شغلی فارغالتحصیلان رشته مطالعات زنان مشخص نیست؛
• سازمانها و ارگانهای برنامهریز با این رشته آشنایی ندارند و به تبع آن از فارغالتحصیلان این رشته در برنامههای استانی و ملی بهره نمیگیرند.
جمعبندی و نتیجهگیری
هر چند در بیان و کلام بسیاری از مؤسسان رشته مطالعات زنان، توجه به مبانی اعتقادی و دینی آشکار است، اما خروجی این رشته در تقویت اعتقادات دینی در مقابل نتایج غربی فمینیستی بسیار کمرنگ بوده و کمترین کارکردها را دارد.
خانم ابتکار؛ معاون رئیسجمهور و ریاست سابق سازمان محیط زیست؛ در مصاحبهای در مجله پیام زن میگوید: «یکی از انگیزههای ما این بود که با نگاه امام (ره) به عنوان یک اصلاحگر دینی و فردی که مسائل زنان را تفسیر و اجتهاد میکرد با یک حرکت نوین برای دنیا و جامعه خودمان، ابعاد مسائل زنان را معرفی کنیم و بگوییم حرفهای تازهای برای گفتن داریم. در واقع نه کلیشههای سنتی متحجرانه نسبت به زنان را قبول داشتیم، نه نگاه غربی به آنان را»
خانم نهله غروی یکی از اساتید این رشته در دانشگاه تربیتمدرس، معتقد است: «هدف شناخت جایگاه زن از دیدگاه اسلام در جامعه است. هدف ما ایجاد رشته بر مبنای تعالیم و آموزههای اسلام بود و به دنبال واحدهای درسی این رشته در غرب نرفتیم».
تناقضات بسیاری در سخنان اساتید این رشته و مؤسسان آن وجود دارد؛ شهلا اعزازی از اساتید مؤثر این رشته هدف از تأسیس رشته مطالعات زنان را چنین بیان میکند: «هدف این بود که موقعیت زنان و پایگاه آنها در جامعه مشخص شود، زنانی که از امکانات اجتماعی فرهنگی و قانونی دور نگه داشته شده بودند».
ایجاد این رشته با توجه به اهداف مذکور، در مصوبه شورای عالی برنامهریزی وزارت علوم بسیار مهم و ضروری به نظر میرسد و جای خالی و خلأ دستیابی به این اهداف در جامعه اسلامی امروز ما واضح است. اما آنچنان که مشهود است این اهداف و یا حداقل بخشی از آن در طول این هفت سال محقق نشده است. تفاوت واضح اهداف تأسیس این رشته و عملکرد دانشگاهها، اساتید و دانشجویان این رشته واضح است و در این مورد لازم به توضیح نیست. حتی پایاننامهها و تحقیقاتی که ظاهراً اسلامی هستند و در مورد زنان در اسناد و متون اسلامی در چندین حوزه مثل حقوق و تاریخ انجام شدهاند، نتوانستند آنطور که باید و شاید جوابگوی سؤالات و نیازهای امروز جامعه ما باشند و فارغالتحصیلان این رشته نیز از اهداف اولیه و اسلامی آن دور شده و غافل ماندهاند.
تفاوتهای عمیق و واضحی در شیوه شکلگیری این رشته و اهداف ایجاد آن در ایران و در غرب وجود دارد. در ایران، بهرهگیری از آموزههای دینی و تعالیم اسلام، مبنای آغازین حرکت این رشته بود، اما منابع و محتوای دروس و نظریات گوناگونی که مبنای تحلیل و بررسی مسائل زنان ایران قرار میگیرد، کاملاً غربی است و حتی تشخیص و شناسایی مسائل اجتماعی و فرهنگی زنان ما با کمک نظریههای اجتماعی غرب و حمایت سازمانهای بینالمللی انجام میشود، چه رسد به ارائه راهکارها و پیشنهادهای لازم برای بهبود وضعیت زنان مسلمان ایرانی!
بسیاری از آسیبهای مذکور سبب شده است پایاننامههای دانشجویی نتوانند به صورت کاربردی مشکلی از مشکلات زنان جامعه را حل کنند و حتی در تقویت بنیانهای نظری ایرانی اسلامی ناکام ماندهاند.
محتوای این رشته در زمینه چیستی مشکلات و مسائل زنان، چرایی ایجاد مشکلات و چگونگی حل آنها بسیار ضعیف است و نمیتواند راهکارهای مناسبی برای مسئلهیابی، مسئلهشناسی و حل مسائل زنانی که هویت ایرانی اسلامی دارند، ارائه دهد.
مسئله محور نبودن پایاننامههای دانشجویی و ناهماهنگی پایاننامهها حتی در موضوعات کلی و حصول نتایج گوناگون، همچنین متضاد بودن بعضی پایاننامههایی که موضوع مشابه دارند، میتواند از علل ناکارآمدی پایاننامهها باشد. زیرا هر کدام از آنها به بخشی از مسئله پرداختهاند و در مسیر نظریههای اجتماعی غربی و یا برای کسب رضایت حمایتکنندگان طرح مانند سازمانهای بینالمللی حرکت کردهاند.
وزارت علوم در سال گذشته رشته مطالعات زنان را مورد بازبینی قرار داد و پیشنهادات گوناگونی مانند در نظر گرفتن دو گرایش کلی با عناوین «مسائل نظری» و «مسائل کاربردی» مطرح کرد. پس از جلسات متعدد شورای عالی برنامهریزی وزارت علوم، ابقای رشته مطالعات زنان را به عنوان رشته و نه گرایش تحصیلی مورد نظر قرار داد و با توجه به اهداف شکلگیری آن بر گسترش این رشته تأکید کرد.
هماکنون هفت سال از آغاز پذیرش دانشجو در رشته مطالعات زنان میگذرد و زمزمههایی از ارائه این رشته در مقطع دکتری میشنویم. بر این اساس بیش از پیش لازم است تا محتوای دروس و منابع درسی رشته مطالعات زنان مورد بازنگری قرار گیرد. گسترش رشته مطالعات زنان با تعداد گوناگون دانشجویان پذیرش شده، تعداد دانشگاههای پذیرشکننده و ارتقاء مقطع آن، به کارشناسیهای گوناگونی بر روی محتوا، منابع و پشتوانههای علمی داخلی نیاز دارد. تعجیل در گسترش رشته، تنها مشکلات آن را افزون خواهد کرد. ارتقاء کیفی رشته مطالعات زنان بیشتر از هر امر دیگری ضرورت دارد و گسترش کمّی آن باید در زمینه و بستری مناسب صورت گیرد.
منابع:
اردلان، پروین؛ رشته مطالعات زنان: مهمان ناخوانده رشته علوم اجتماعی؛ زنان، شماره ۸۳، دی ۱۳۸۰٫
اعزازی، شهلا، درآمدی بر تأسیس رشته مطالعات زنان در ایران، ریحانه، سال ۱، شماره ۱، زمستان ۱۳۸۱٫
مرکز امور مشارکت زنان، نگاهی به رشته مطالعات زنان در دانشگاهها و مراکز آموزشی برخی کشورهای جهان، معاونت آموزشی و پرورشی مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری، تهران: برگ زیتون، ۱۳۸۱٫
مشیرزاده، حمیرا؛ مقدمهای بر مطالعات زنان؛ دفتر برنامهریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تهران، پاییز ۱۳۸۳٫
بصیری، مریم، گزارش از راهاندازی رشته مطالعات زنان و مطالعات خانواده در دانشگاههای کشور؛ پیام زن، سال ۸۰، دفتر چهارم ویژهنامه، شماره ۲٫
کریمی، شیوا، رشته مطالعات زنان از آغاز تا امروز، مروری بر فعالیتهای مرکز مطالعات و تحقیقات زنان در دانشگاه تهران از ۸۴ تا ۸۷٫
منبع: حوراء سال ۱۳۸۸ شماره ۳۱