پیگیری مطالبات زنان به حاشیه رفت
توران(فرشته) ولی مراد یکی از چهره های شناخته شده در جریان برابری خواهی زنان در سال های بعد از انقلاب است که فعالیت رسمی خود را با برنامه “زنان اهل قلم” و “اردیبهشت” در دهه ۸۰ آغاز کرد و با ایجاد ائتلاف زنان مسلمان به فعالیت مدنی خود ادامه داد.او همواره از منتقدان سیاست های دولت ها نسبت به امور زنان بوده است و طی دو سال اخیر انتقادات جدی را نسبت به عملکرد معاونت زنان ریاست جمهوری و شهیندخت مولاوردی که روزی در این ائتلاف با اوهم قطار بوده است وارد می کند. در دیداری که با او داشتیم به نقش زنان حاضر در پست های سیاسی در افزایش مشارکت سیاسی زنان پرداختیم.
متن کامل گفتگوی هفته نامه «طلوع صبح» با این فعال حوزه زنان را در ادامه میخوانید:
فکر می کنید اولین گام برای افزایش مشارکت سیاسی زنان چیست؟
من بر این باور هستم اگر ما زنان بخواهیم در حوزه زنان به اهدافمان دست پیدا کنیم، راهی جز روی هم گذاشتن توانمان نداریم؛ چراکه مردان حاضر در صحنه_ چه اصولگرا چه اصلاح طلب_ دربار زنان اشتراک نظر دارند و آن، نگاه ناصحیح به زنان و عدم پذیرش آن ها در پست های سیاسی ست. این رویکرد فراجناحی و صنفی بود که ما در ائتلاف زنان مسلمان پیگیری می کردیم ولی متاسفانه این روند به دلیل حضور برخی از چهره های ائتلاف در دولت ادامه نیافت. در حقیقت پیگیری مطالبات زنان فراموش شد و دوستان تنها به شعار و وعده اکتفا کردند.
نقد شما دقیقا به کدام رفتار و عملکرد معاونت زنان به عنوان نهاد مرتبط با زنان دولت است؟
معاونت اقدام عملی و عملکرد زیرساختی و متناسب با شان دستگاه در راستای رفع مشکلات و رفع تبعیض ها از زنان و پیگیری مطالبات آنان انجام نداده است. آن جایگاه ستادی است که باید فعالیت های زیرساختی در حوزه زنان را برنامه ریزی و نظارت کند ولی کارهایش از سنخ اجرا و خیریه ای است. وقتی به این کارها می پردازد یعنی از وظیفه اصلی خودش باز می مامند. همین که در مدیریت نتواند از فعال کردن مشاوران وزرا در امور بانوان به نحو احسن بهره ببرد نشان از ضعف مدیریت دارد. نتیجه مدیریت باید فعال کردن دستگاه ها در جهت پاسخگویی به مشکلات زنان می شد نه این که معاونت خودش به این کار دست به کار شود به همراه مشاورین مربوطه.
معاونت باید سهم زنان را از سایر دستگاه ها و سازمان های دولتی بگیرد، نه اینکه تقویت NGO های زنان را در اولویت کاری خود قرار دهد؛ کاری که کارگروه برنامه ریزی معاونت زنان با بودجه این نهاد انجام می دهد.
فکر نمی کنید شاید هدف از تقویت نهادهای مدنی حوزه زنان توسعه مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان در لایه های مختلف اجتماعی ست؟
نتیجه هر چه باشد حرف من این است که تقویت نهادهای مدنی وظیفه دستگاه اجرایی مربوطه است نه معاونت. وقتی معاونت به این نوع کارها و هر کاری که از سنخ اجراست می پردازد به این معنی است که از وظیفه اصلی خود غافل مانده است. به همین دلیل است که می گویم اقدامات بی فایده است چرا که نیازمند اقدامات زیرساختی هستیم که جای آن معاونت است به عنوان یک ستاد نه مجری. معاونت باید در راستای شکل گرفتن و تثبیت ساختار کارآمد و مانا که هر یک از دستگاه ها از جمله خودش در جهت وظیفه محوله فعال باشد و در جهت اصلاح قوانین و رفع خلاء های قانونی به نفع زنان عمل کند، چیزی که تا امروز شاهد آن نبوده ایم. عملکرد معاونت گواه است که در این دو سال اقدام متناسب با شأن این خود نداشته است.
به نظر من این اقدامات بی فایده است، ما نیازمند اقدامات زیرساختی هستیم. معاونت باید در راستای تغییر ساختارها و قوانین به نفع زنان عمل کند، چیزی که تا امروز شاهد آن نبودیم! می توانم بگویم معاونت در این دو سال هیچ دستاوردی برای زنان نداشته است و هیچ اقدامی متناسب با شأن این سازمان صورت نگرفته است.
فکر نمی کنید ساختار فکری مردسالار موجود بزرگترین مانع معاونت بوده و اقدامات آن را بی اثرکرده ؟
این انحصارطلبی مردانه از گذشته وجود داشته و زنان از طریق بدنه قدرت و شاخه زنان احزاب با آن مقابله کرده اند تا نهادی مثل معاونت را برای پیگیری مطالبات خودشان به بدنه قدرت دولت افزودند و مردان شروع به سهم بخشی به زنان کردند و حالا امروز زنانی که به این کرسی ها دست پیدا می کنند موظف اند برای حفظ سهم زنان از قدرت سیاسی و توسعه حضور آنان قدم بردارند؛ در حالیکه می بینیم عملکرد آن ها با انتظارات ما تفاوت عمده ای دارد.
دقیق بگویید عملکرد زنان در پست های کلیدی مثل نمایندگی مجلس یا معاونت زنان چگونه بوده که با انتظارات زنانی چون شما تناسب نداشته؟
ببینید اغلب این زنان تا زمانیکه به این پست ها و کرسی ها دست نیافته اند آزاد اند از مطالبات زنان و خواست ها و سهم خواهی در قدرت سیاسی سخن می گویند اما به محض آنکه به بدنه قدرت راه پیدا می کنند اولویت های سیاسی جریانی که آن ها حمایت کرده پیگیری می کنند، نه مطالبات و خواست های زنان را. و این همان خواست مردان است.
این بدنه قدرت که به آن اشاره می کنید احزاب اند یا دولت و مجلس وشوراها؟
شرایط زنان در احزاب در مقایسه با مجلس ودولت و شوراها متفاوت است. در احزاب زنان را با هر توان و نگرش و عملکردی می پذیرند؛ چراکه می توانند در توان افزایی سیاسی، جذب قدرت و نیروی اجتماعی و کسب وجهه حزب موثر باشند اما همین احزاب وقتی به بدنه حاکمیت نفوذ پیدا می کنند کرسی ها و مقام ها را به زنانی واگذار می کنند که از جریان سیاسی موردنظر آن ها پیگیری می کند؛ در غیر این صورت به سرعت زنان را حذف خواهندکرد؛ کمااینکه در سال های اخیر شاهد مسائلی از این دست بوده ایم. و نقد من از همین جا به خانم ها شروع می شود؛ آن ها از سهم زنان به این کرسی ها و مقام ها دست یافته اند اما آن جا که باید از سهم و خواست زنان دفاع کنند، سکوت می کنند و سهم زنان را فدای جریانات سیاسی می کنند، من این رفتار را خیانت به زنان می دانم. و به جایی رسیدیم که شاهد قرار گرفتن زنان پست های نمایشی هستیم.
چه می شود که زنان تصور می کنند مقام و قدرت سیاسی شان را از مردها گرفتنه اند؟
زنان تصور نمی کنند…. واقعا این قدرت و مقام را از مردان گرفته اند.
با این توصیف نباید انتظار داشته باشیم قدرت شان را صرف پیشبرد اهداف زنان کنند!؟
اتفاقا باید از او انتظار داشت؛ چراکه او در مقام یک زن می داند که این سهم زنان است اما دچار یک تعارض شده؛ یا باید مطابق خواست و میل جریان سیاسی عمل کند یا در راستای بهبود وضعیت زنان. من هم معتقدم باید کار سیاسی کرد، باید از طریق احزاب بدنه قدرت را به دست گرفت اما زنان نباید اجاز بدهند مردان از آن ها استفاده ابزاری شود.
منظور شما دقیقا از استفاده ابزاری چیست؟
استفاده از زنان برای جذب بدنه اجتماعی و هم افزایی سیاسی در راستای فریب مردم و زنان، چراکه برون دادی ندارد.این مسئله ایست که ما نه تنها طی دو سال اخیر در معاونت زنان بلکه طی سی سال اخیر دیدیم.
در حقیقت شما زنان را بیش از مردان در عدم توسعه سهم زنان از قدرت سیاسی مقصر می دانید!
بله… تحقیر ما زنان همواره به سبب انحصارطلبی مردان نبوده است. زنان حاضر در دولت،مجلس و شوراها و… به وسیله روش کار، استراتژی،اقداماتی انجام داده اند و اقداماتی که از انجام سر باز زدند به تثبیت تبعیض ها علیه زنان و تحقیر زنان کمک کرده اند. .
مهر ۱۳۹۴
منبع: پایگاه خبری تحلیلی انتخاب