خشونت علیه خود
یکی از شدید ترین اشکال خشونت علیه خود که برخی زنان ایرانی مرتکب آن می شوند، این است که خود را دست کم می گیرند و شخصیت و هویتشان را برای داشتن روابط خانوادگی و اجتماعی پایدار، ناکافی می بینند.
استرس و رنجی که زنان از احساس ناکافی بودن خود می برند، مشابه رنجی است که بسیاری از مردان طبقه متوسط ایرانی از احساس ناکافی بودن قدرت مردانه خود در برابر فشار مسوولیت نان آوری خانواده می برند. در جامعه در حال گذار و توسعه ایرانی که در گیر چالش با دونگرش سنتی و نو است خشونت زنان علیه خود را می توان پدیده ای اجتماعی دانست. نگرش کهن، زنان را برای مدیریت خویش ناکافی می داند و به آنها اعتماد ندارد و با مداخلات خویش در زندگی خصوصی آنان امنیت و اعتمادبه نفس زنان را به مخاطره جدی می اندازد.
از طرفی نگرش نو، به سبک زندگی و توان مصرف هرچه بیشتر زنان اهمیت می دهد. از این رو زنان ایرانی باوجود اینکه همواره زیبایی سیرت را به صورت زیبا ترجیح داده اند اما در رفتار با خود به گونه دیگری عمل می کنند. آمار ها بیانگر این واقعیت تلخ است که بیش از ۶۵درصد زنان و دختران زیر ۲۵سال، خود را زیبا و مقبول نمی دانند و خود را دوست ندارند و به خود احترام نمی گذارند و به سراغ جراحی های زیبایی می روند. آنها حاضرند برای به روزشدن و درآمدن در قالب کلیشه های زیبایی شناختی وارداتی، بیش از هرچیز دیگر و حتی به قیمت ازدست دادن سلامتی، هزینه های گزاف بپردازند. هزینه هایی به مراتب افزون تر از آن چیزی که می تواند صرف افزایش دانش و ارتقای مهارت ها و توانمندی های ذهنی و بدنی آنان شود را صرف زیباتر به نظرآمدن کنند. باوجود اینکه زنان و دختران امروزی سطح سواد و آگاهی های شان به مراتب بیش از مادران و مادربزرگ هایشان است، بیش از آنان- که هویت زنانه شان را از کلیتی متشکل از ارزش ها و باورها می گرفتند- دچار بحران هویت هستند.
آدم ها در دوران جدید با پذیرش سبک زندگی و جامعه مصرفی، ظاهر و بدن خود را به صورت ابزار مصرف تحت کنترل بازار های سود و سرمایه درآورده اند! در این گونه زندگی، زنان برای کسب هویت مقبول جامعه باید بدنی متناسب و مطابق استانداردهای تعیین شده بازارهای جهانی داشته باشند. فراوانی حیرت انگیز جراحی های زیبایی و صاف کردن چین وچروک های صورت و رنگ کردن موها توسط زنان ایرانی گویای این واقعیت است که واکنش انفعالی زنان ایرانی به بی اعتمادی گسترده و ناامنی عمیقی که در خانواده و جامعه احساس می کنند نیاز به تایید، تحسین و تمجید بی حد است.
آنچه این نیاز تا حد طبیعی را تحت الشعاع خود قرار می دهد، واکنش جبرانی برای کسب قدرت، و امنیت و اعتماد به تاراج رفته است که سعی می شود با جراحی های زیبایی و… بعضا از طریق ابزاری که هیچ ربطی به نیاز های جسمی ندارند مثل لباس های مد روز و جواهرات فاخر برآورده شوند.
از جمله خشونت هایی که زنان به خود روا می دارند یکی این است که از زاویه نگاه دیگران به ویژه مردان به خود می نگرند. از این رو عمل جراحی زیبایی نزد زنانی که خود را دوست ندارند و از زاویه نگاه دیگران به خود می نگرند به معنای بهادادن به جسم خود نیست بلکه نتیجه بی ارزش شمردن و ناکافی دیدن خود در روابط خانوادگی و اجتماعی و بها دادن به دیگران برای پذیرفته شدن از سوی آنان است. در اینجا منظور از جراحی زیبایی بیش از آنکه رفع نقص ظاهری باشد، صرفا پاسخ دادن به نیاز امنیت یابی در جامعه مصرفی برای زیباتر و خواستنی تربه نظرآمدن است؛ اما یکی از سخت ترین خشونت هایی که زنان جوامع در حال توسعه بر خود روا می دارند این است که با تقلید کورکورانه از کلیشه های زیبایی شناختی وارداتی، فرودست پنداری و ناکافی بودن در برابر فرهنگ نو را در خود تثبیت و نهادینه می کنند.
نارضایتی از شکل و اندازه بینی و «سربالاکردن» آن و اصرار بر بلوندکردن موهای مشکی و سپید و روشن کردن پوست گندمگون و عوض کردن رنگ چشم ها از طریق لنز های رنگی؛ چیزی بیش از زیبایی پرستی و نیاز به تحسین و تمجید همگنان است.
تمایزبخشی خود از طریق مشابه کردن ظاهر و شکل اروپایی گرفتن و تقلید از ادا و اطوار و ژست و لهجه فرهنگ و نژاد فرنگ که برتر شناخته می شود، درواقع پذیرش بی چون وچرای فرادستی فرهنگ بازار و مصرف بر فرهنگ خودی است. تداوم چنین خشونتی بر خود مسلما تیشه به ریشه هویت و هستی زنان ایران می زند و آنان را از درون فرومی پاشد.
نشستن و نظاره کردن چنین خشونتی زیبنده هیچ زن و مرد منصفی نیست. باید چاره ای اندیشید. روز «منع خشونت علیه زنان» فرصتی برای اندیشیدن در این باب است.