راز و رمز پوشیده کرامت زن
موضوع زن و کرامت وی، از گذشته تاکنون، محور بسیاری از مناقشات در میان دانشمندان و بزرگان بوده است. بحث و گفتگو در این باره از یک سو به پیشینه ای تاریخی باز می گردد که از دوره رنسانس در اروپا مطرح بوده است و در نهایت به عصر جاهلی در حجاز و به دوره اخیر می رسد.
در جهان امروز، سبک زندگی (Lifestyle) بسیار مهم شمرده می شود؛ مجموعه ای از منش های ذاتی ما و همچنین روش هایی که برای ادامه حیات برگزیده ایم. بحث سبک زندگی در بسیاری از سخنان رهبر فرزانه و از جمله بیانیه گام دوم انقلاب مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
ایشان در مهر ماه ۱۳۹۱ در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی سؤالات مهمی را در این خصوص مطرح کردند و آسیب شناسی آنها را خواستار شدند. در پاسخ به این مطالبه اساسی به بررسی آن خواهیم پرداخت…چه کنیم که زن در جامعه ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگی اش محفوظ بماند، هم بتواند وظایف اجتماعی اش را انجام دهد و هم حقوق اجتماعی و خانوادگی اش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکی از آنها را انتخاب کند؟
موضوع زن و کرامت وی از گذشته تاکنون محور بسیاری از مناقشات در میان دانشمندان و بزرگان بوده است. بحث و گفتگو در این باره از یک سو به پیشینه ای تاریخی باز می گردد که از دوره رنسانس در اروپا مطرح بوده است و در نهایت به عصر جاهلی در حجاز و به دوره اخیر می رسد. از سوی دیگر به زوایای وجودیِ خود زن برمی گردد که ظرایف و لطایف گوناگونی دربردارد. برای ما مهم است که بدانیم از یک سو در دوره جاهلیت نخستین چه برخوردی با زن صورت می گرفت و از سوی دیگر جاهلیت مدرن از چه زاویه ای به زن نگاه می کند، زیرا به اعتقاد ما مقصد واقعی هر دو نوعِ از جاهلیت زدودن کرامت زن و نگاه ابزاری به اوست.
زن در دوره جاهلیت نخست
در عصر جاهلی دختران زنده به گور می شدند و زنان موجوداتی پست و بی ارزش به شمار می آمدند. آنان از اموال مردان به شمار می آمدند و خرید و فروش می شدند و در صورت مرگ صاحبانشان به ورثه ارث می رسیدند. زنان ابزار دست مردان بودند و از هیچ حق فردی و اجتماعی ای برخوردار نبودند. نیم نگاهی به ازدواج های عصر جاهلی، موقعیت سست و ضعیف زن را در آن دوره هویدا می سازد و به روشنی اثبات می کند که در همه آن ها این زن بود که به فنا می رفت و به ورطه نابودی کشیده می شد. عرب جاهلی ازدواج با زن پدر را – به شرط آنکه مادر خودش نباشد – جایز می شمرد و حال آنکه وی جایگاه مادری نسبت به انسان دارد. همچنین ازدواج همزمان با دو خواهر – جمع بین الاختین – را مجاز می دانست و بدین وسیله از خواهرانی که باید سری از هم سوا و یک روح در دو کالبد باشند، رقبای عشقی می ساخت که سایه هم را با تیر می زدند.
در جاهلیت نخست «نکاح بدل» مجاز بود که در آن دو مرد با اراده و اختیار دست از همسران خویش می کشیدند و هر یک از زنان خودبه خود به مرد دیگر تعلق می گرفت. همچنین «نکاح استبضاع» رواج داشت؛ نوعی ازدواج که مرد در آن برای داشتن فرزندی شجاع، سخاوتمند، کریم و. . . زن خود را برای مدتی در اختیار مردی که واجد چنین صفاتی بود، قرار می داد تا از او برای وی چنین فرزندی بیاورد.
«نکاح مُضامده» که دیگر رسوای عالم است؛ معاشرت با مرد بیگانه به خاطر دستیابی به پول، ثروت و رفاه! «نکاح مُخانده» نیز روابط نامشروع پنهانی بود که نزد عرب جاهلی عیب و عار شمرده نمی شد و بسیاری از مردان هم از انجام آن فروگذار نمی کردند. در «نکاح رَهط» گروهی از مردان که تعداد آنان کمتر از ۱۰ نفر بود، همگی با یک زن – که خود راضی به انجام چنین کاری بود – آمیزش می کردند و اگر فرزندی از این آمیزش دسته جمعی به وجود می آمد، به مردی که شباهت بیشتری داشت، تعلق می گرفت.
در «نکاح شغار» نیز مردی دختر خود را به عقد کسی درمی آورد تا او نیز دختر خود را به عقد این مرد درآورد و همین واگذاری جاهلانه به منزله مهریه زن شمرده می شد. گروهی از زنان نیز در میان اعراب جاهلی بودند که زنان صاحب «رایه» شمرده می شدند. خیمه هایی می گستردند، پرچم هایی بر فراز آنها می افراشتند و از مردان غریبه پذیرایی می کردند.
از دقت و تأمل در مواردی که بیان شد، به خوبی فهمیده می شود آنکه در همه این بده بستان های ننگین جاهلی مورد آسیب قرار می گرفت و از هستی ساقط می شد، زن بوده است والا مردان همواره پیِ خوشگذرانی خویش بودند و چنین قواعد سخیفی را نیز برای دستیابی به مطامع خویش وضع کرده و پذیرفته بودند.
زن در دوره جاهلیت مدرن
در عصر جاهلیت مدرن زن همان زن است، اما خیلی شیک و اتوکشیده مورد بهره برداری قرار می گیرد و به استثمار کشیده می شود. در جاهلیت مدرن خبری از نکاح های آسیب رسان نیست، زن با پای خود به مسلخ می رود، به رفتار خویش افتخار می کند و آن را مایه مباهات می داند. کاری که دنیای غرب در دوره جاهلیت مدرن با زنان کرده است، با هیچ دوره تاریخی قابل مقایسه نیست.
غرب جز آنکه زن را زیر سلطه افسار گسیخته خود گرفته است، چنان طرز تلقی او را تغییر داده است که احساس تفوق و برتری نیز نسبت به مردان می کند؛ همان چیزی که امروزه به «فمینیسم» شهرت یافته و زن را تا مرز نابودی برده است. در «فمینیسم» به بهانه دستیابی به حقوق برابر جنسیتی، نقش مهم و اثرگذار همسری و مادری به سخره گرفته و کانون خانواده تباه شده است. این تباهی به گونه ای است که همه کسانی که از دور یا نزدیک با غرب آشنایی دارند، می دانند امروزه پاشنه آشیل جامعه غربی بحث مهم خانواده است.
«فمینیسم» همچنین پرده عفاف و حیا را در زن غربی دریده و زمینه را برای روسپی گری، تجاوز های جنسی، ازدواج های سفید، سقط جنین های مکرر و فرزندان نامشروع فراهم کرده است. در سیر صعودی «فمینیسم» موقعیت های شغل محور جایگزین موقعیت های خانه محور شده است و زنان ترجیح می دهند عناصری شاغل باشند تا همسرانی شایسته و مادرانی مسئول. هرچند شغلی را که برمی گزینند، شغلی کاملاً مردانه و خشن باشد؛ نظیر راننده وسایط نقلیه سنگین، کارگر معدن و حتی رفتگر و…
در تبلیغات رسانه ای گسترده «فمینیسم» زن و مرد به جای آنکه با حفظ ارزش ها و خصوصیات خدادادی نقش مکمل یکدیگر را ایفا کنند، در تقابل با هم قرار گرفته اند و دائم برای هم شاخ و شانه می کشند. در دنیای شکننده و خشن مد و لباس و فیلم و تبلیغات، بهره کشی از زنان از گونه ای برده داری مدرن سر برآورده و روز و ساعتی نیست که خبر سوءاستفاده کارگردانان و تهیه کنندگان فیلم های هالیوودی از بازیگران زن به گوش نرسد. دعوت به پورنوگرافی و در شکل قابل هضم ترِ آن درخواست عریان شدن در فیلم ها و سریال های هالیوود به امری رایج مبدل شده است.
ازدواج های غیررسمی، طلاق های مکرر، فرزندان نامشروع، وجود فرزندان تک والد، سقط جنین و زایمان در سنین بالا، پدیده مادران میانجی که از رحم خویش به عنوان ظرف جنین استفاده می کنند، نطفه مردان بیگانه را می پذیرند و در قبال این کار پولی دریافت می کنند. کودکان سرِ راهی، پرورش نسل آسیب پذیر، خشونت گرا، ناهنجار و غیراخلاقی، خرید و فروش دختران جوان، صادرات زن به عنوان کالا، برده داری جنسی، استفاده از زنان و دختران اتیکت دار به عنوان مانکن پشت ویترین های مغازه ها و تهیه و تدارک انواع عروسک های انسان نما برای ارضای شهوات و تمایلات جنسیِ مردان و. . . بخشی از دستاورد غرب برای بشر امروزی است. دستاوردی که نقش پررنگ زن در آن به چشم می خورد و روز به روز از منزلت و اعتبار وی کاسته می شود.
اسلام به زن کرامت بخشید
من با تعمد تعبیر رهایی بخش را برای مکتب اسلام به کار برده ام، زیرا حقیقتاً آنچه زن را از یوغ جاهلیت نخست و جاهلیت مدرن رهایی بخشیده، کرامت زن را به او باز پس می دهد، مکتب اسلام است. چه در صدر اسلام که یک تنه در مقابل آداب و سنن جاهلی ایستاد و با آن مبارزه کرد، چه در طول حیات ۱۴۰۰ ساله خویش که هر جا پای دفاع از کرامت زن به میان آمده، پیشقراول و میدان دار بوده است؛ تلاش مقدس و عظیمی که اسلام در طول تاریخ، پرچمدار بی چون و چرای آن به شمار آمده است. در قرآن کریم برای زن مقام و منزلتی در نظر گرفته شده است که تا قبل از اسلام نه تنها در جزیره العرب که در سراسر عالم قابل تصور نبود. نگاه به زن در قرآن نگاه جنسیتی نیست، نگاهی انسانی است. زن و مرد نفس واحده هستند، از یک گِل سرشته شده اند و ملاک برتری آنان نسبت به یکدیگر تنها تقواست. زن مایه تسکین مرد و لباس او به شمار می آید. اگر در قرآن کریم برتری و تفوقی برای انسان نسبت به سایر موجودات در نظر گرفته شده است، میان زن و مرد تفاوتی نیست و اگر سخن از سپردن امانت به انسان مطرح است، باز هم زن و مرد در این خصوص یکسانند. همچنین زن و مرد در ویژگی های ذاتی انسانی و رسیدن به مراتب کمال نیز با هم برابرند؛ لذا اگر خداوند در تقسیم وظایف تفاوت هایی میان زن و مرد قرار داده است، به دور از عدالت و انصاف گامی برنداشته و متناسب با امکانات و توانمندی های آنان تکالیف و اختیاراتی برایشان قرار داده است. از گام های دیگر اسلام در حفظ کرامت زن ارائه الگوی کاملی از زن مسلمان است. برافراشتن پرچم عزت و احترام از سوی پیامبر اکرم (ص) برای حضرت فاطمه (س) در روزگاری که جاهلیت سرتاس
ر حجاز را در بر گرفته بود، خود شاهد درستیِ این مدعاست. زنی که در ۱۸ سال عمر شریف خویش توانست به بالاترین مدارج انسانی نائل شود و مدال پرافتخار عصمت را از آن خود کند. «ام ابیها» لقب گرفته تا به شرف همسری امیرِ مؤمنان و مادری امامان معصوم نائل شود. برای پیامبر یادآور درخت طوبی، برای علی کُفوی آسمانی و برای حسنین و زینبین مادری مهربان و ارجمند شمرده شده، در نهایت شهیده این امت محسوب شود. . . و جالب تر آنکه ماجرای بزرگی و عظمت وی بار ها و بار ها در فرزندان مادی و معنوی اش همچون زینب کبری و حضرت فاطمه معصومه و. . . تکرار گردد. اسلام با عنایت به مقام و منزلت زن تمامی رسوم جاهلی و قواعد زن ستیز را ملغی اعلام کرد و قواعد جدیدی جایگزین آن ها ساخت. در اسلام زنده به گور کردن دختران از شنیع ترین گناهان به شمار می آمد. ازدواج های ناروای جاهلی ملغی شد. نقش مادری و همسریِ زن جدی انگاشته شد. طلاق از سختگیرانه ترین قوانین و به عنوان آخرین راه حل شناخته شد. چند شوهری که خلاف طبیعت زن و مرد و اجحاف و ظلم آشکار نسبت به زنان بود، ممنوع شد. زن انسان درجه یک به شمار آمد و از حقوقی، چون بیعت و امان برخوردار شد.
احیای موقعیت های خانه محور
اسلام جز آنچه گفته شد، در جهت تثبیت موقعیت زن در خانه و خانواده گام های اساسی برداشته است. دیدگاه اسلام نسبت به فعالیت های زنان اولویت موقعیت های خانه محور به جای موقعیت های شغل محور است. اسلام معتقد است مسئولیت اصلیِ زنان همسرداری، تربیت فرزندان و ساختن نسل های آتی است. سخنی که به زیباترین صورت در شعر «حافظ ابراهیم» شاعر بزرگ عرب خودنمایی می کند: «الام مدرسه اذا اعددت ها، اعددت جیلا طیب الاعراق» مادر مدرسه ای است که اگر او را ساختی، در حقیقت نسل خوش ریشه ای را ساخته و پرداخته ای! نظر اسلام این است که تنها در صورت ضرورت، زن جذب بازار کار شود و در تأمین معیشت شوهر خویش را یاری دهد. تازه در این بخش نیز باز اولویت با کار هایی است که با روح لطیف زن سازگار است؛ حرفه هایی، چون معلمی و پرستاری که او را از مدار لطافت و ظرافت زنانه خارج نکند.
پوشیدگی در جامعه و آراستگی در خانه
در قرآن کریم – سوره بقره، آیه ۱۸۷ – زن و مرد لباس یکدیگر شمرده شده اند. جهت ادراک بهتر این آیه لازم است کارکرد های لباس به صورت دقیق تری مورد توجه و عنایت قرار گیرد. لباس آدمی را – از سرما، گرما، تعرض و رسوایی – حفظ می کند. زینت آدمی است و هر کسی به آن نیازمند است. زن و مرد نیز نسبت به هم اینگونه اند. لباس متناسب با هر فصل و زمان تغییر می کند، اخلاق و رویه آدمی نیز بایستی متناسب با شرایط همسر خویش تنظیم شود. گاهی همسر انسان عصبی مزاج است؛ مُصلح چنین مزاجی آرامش و سکون طرف مقابل است، والا فضای خانه دائماً مشوش و آشفته خواهد بود. لباس باید از جهت دوخت، پارچه و رنگ مناسب شأن آدمی باشد، همسران نیز باید هم کُفو و هم شأن یکدیگر باشند. رابطه انسان و لباس رابطه ای متقابل است. لباس، آدمی را حفظ و انسان نیز از لباس خویش محافظت می کند. همسران نیز موظف به رعایت چنین قاعده ای هستند. همچنان که لباس ساتر است و زشتی های انسان را می پوشاند، همسران نیز باید عیوب یکدیگر را بپوشانند و چهره زیبا و برازنده ای از یکدیگر به نمایش بگذارند.
در آیین متعالی اسلام هرچقدر به زینت و تجمل زن در محیط خانه و نزد همسر تأکید شده است، به همان اندازه نیز به سادگی و بی آلایشی وی در جامعه و محیط کار نیز سفارش شده است. اگر به زن توصیه شده که در مقابل همسر خویش عشوه گر و طناز جلوه کند، به خاطر آن است که چشم همسرش را پُر کند و زمینه انحراف وی را در جامعه به حداقل برساند. همچنین اگر توصیه شده که در جامعه با لباس ساده حاضر شود، آرایش نکند و رفتاری عفیفانه در پیش گیرد، برای آن است که به سلامت جامعه کمک کند و فضای کسب و کار و معاشرت را از شهوات و جلوه گری مصون دارد. راز و رمز حجاب زن نیز در همین نکته نهفته است. طنازی ها و عشوه گری ها باید به سمت خانه سوق داده شود و آرامش و معاشرت سالم نیز در جامعه گسترش یابد.
خلاف این رویه – که متأسفانه به صورت گسترده ای شاهد آن هستیم – کانون خانواده را به محیطی سرد و بی روح مبدل می سازد و در عوض اجتماعی پر تنش و آلوده به ارمغان می آورد. بخش عمده ای از ارتباطات غیر اخلاقی زنان و مردان جامعه در گرو این جابه جاییِ اولویت هاست.