خشونت سیاسی علیه زنان را متوقف کنید/۲
منیره افشین پور؛ دانشجوی دکتری فقه و حقوق
در یادداشت قبل، در سایت ایران زنان ضمن اشاره به استفاده ابزاری از مطالبات حوزه زن و خانواده در انتخابات ها و موج سواری کاندیداها، احزاب و رسانه ها از این حوزه به جهت دستیابی به آراء قشر خاکستری به تعریفی اجمالی از خشونت سیاسی علیه زنان دست یافتیم.
در ادامه و در این یادداشت، در نظر داریم به مصادیق بیشتری از این نوع خشونتِ کمتر مطرح شده علیه زنان اشاره کنیم.
برای درک بهتر و تشخیص اهمیت جایگاه خشونت کافی است نگاهی به داده کاوی هایی که سامانه تحلیل گر لایف وب منتشر کرده است، بیاندازیم. بر اساس این داده کاوی، محتواهای مربوط به مسائل و چالش های مطرح شده در حوزه زنان در توئیتر فارسی از ابتدای سال ۹۶ تا زمستان ۹۹ به ترتیبِ بیشترین میزان تولید محتوا به استخراج ۶ حوزه کلی منتج شده است؛ که عبارتند از:۱-حجاب، ۲-تجاوز، ۳-خشونت علیه زنان،۴- تبعیض جنسیتی و حقوق زنان، ۵-چند همسری و کودک همسری، ۶-ورود زنان به ورزشگاه.
با رصد و پایش جزییات این داده کاوی به این نتیجه می رسیم که، بیش از ۸۰ درصد این گفت و گوها و چالش ها که یک در بازه ی زمانی تقریبا چهارساله مورد بررسی قرار گرفته اند، در سه محتوای مهم و پرپسامد «حجاب»، «تجاوز» و «خشونت علیه زنان» خلاصه شده اند. در همین راستا است که، توجه به این تحلیل ها و آمارها، اهمیت بحث خشونت علیه زنان و در کنار آن لزوم مسأله شناسی و تعیین مصادیق دقیقی از انحاء و گستره ی خشونت بیشتر احساس می شود.
در ادامه ی تعاریف خشونت می توان گفت، خشونت ها انواع متفاوتی دارند. برخی از آن ها مانند خشونت های جسمی، نمود عینی و بیرونی دارند. از همین رو اغلب مورد توجه جوامع و رسانه ها قرار می گیرد. در مقابل،برخی از خشونت ها هم هستند که به شکلی پنهان تبلور می یابند و از همین رو است که از دید جامعه مغفول می ماند و بدان ها پرداخته نمی شود. یکی از مصادیق این نوع از خشونت پنهان، خشونت سیاسی است که در حوزه ی زن و خانواده هم دارای مصادیق زیادی است.
برای تبیین این نوع از خشونت می توان گفت، ما در این نوع از خشونت سیاسی با پدیده ای رو به رو هستیم که افراد به اسم زنان و از سهم امور زن و خانواده ارتقا می یابند و پست می گیرند اما پس از گرفتن پست های سازمانی و در اختیار گرفتن امکانات دولتی از این موقعیت جز برای حل مشکلات حوزه زن وخانواده بهره برداری می کنند.آنان این موقعیت و شرایط فراهم شده را در راستای حل مشکلات و معضلات این حوزه به کارگیری نمی کنند و دغدغه ای جز این امور درگیرشان می کند.
گویی آنان در واقع از امکانات ملی و دولتی به نام زنان و به کام احزاب یا حتی گاهی اوقات اشخاص بهره برداری سیاسی می کنند.
بر همین اساس این سخن دیگر دور از ذهن نخواهد بود، که نماینده زن و حامی دولت در مجلس دهم در مصاحبه ای بگوید:« روحانی، یک بار هم با فراکسیون زنان مجلس دهم جلسه نگذاشت؛ یک بی احترامی محض. من شرمنده ام که این همه کمک کردیم برای روی کار آمدن این دولت و فکرش را هم نمی کردیم این همه خلف وعده اتفاق بیافتد.»
این مسأله زمانی شکل حادتری به خود می گیرد که ما را متوجه این نکته کند که، براساس گفتمان نوین انقلاب اسلامی و الگوی سومی که مدرسه ی فکری امام خمینی (ره) ارائه داد، قرار بود زنان پس از انقلاب اسلامی فرصت ظهور و بروز در عرصه های سیاسی و اجتماعی پیدا کنند اما اکنون مساله ی اصلی این است که براستی این حضور چگونه بوده است؟ آیا همه ی این زنانی که در این سال ها، فرصت نقش آفرینی پیدا کردند، مستقل بودند؟ چگونه است که سهم امور زن وخانواده در غیر امور زن و خانواده به کارگیری می شود و مشکلات این حوزه هنوز لاینحل بر زمین مانده است؟
این که شرط پذیرفتن زنان در موقعیت های بالاتر و جایگاه های مدیریتی این باشد که تابع نظر آقایان و احزاب باشند با الگوی زن انقلابی هم خوانی دارد؟
آیا این شکل ازحضور، همانی بود که از یک بانوی تراز در مدرسه ی فکری امام خمینی(ره) انتظار می رفت؟
برای پاسخ به این سوالات، کافی است نگاهی اجمالی به حضور زنان در سال های اخیر و در عرصه های مختلف بیاندازیم؛ متوجه می شویم که در این دوران زنان هم از حداقل سهم ممکن از کرسی های تصمیم گیری و تصمیم سازی برخوردار بوده اند و هم اگرهم توانسته به پست و جایگاهی دست یابند، اغلب در این نوع حضور و نقش آفرینی استقلال چندانی نداشتند. علت این امر هم آن بوده است که، در اکثر مواقع بانوان یا از طریق ارتباطات فامیلی مردانه به این پست ها دست یافته بودند یا به دلیل وابستگی به احزاب و جریان های سیاسی موثر به قدرت رسیده بودند و به هر دوی این دلایل محکوم بودند که از این فضا و موقعیت در جهت توان افزایی فردی یا سیاسی بهره جویند و از همین نتوانسته بودند از جایگاه واقعی برای اهداف واقعی بهره جویند.
از همین رو دور از ذهن نیست، این روزها و در حالی که داریم به ایام منتهی به انتخابات نزدیک تر می شویم، شاهد بروز مصادیق بیشتری از خشونت سیاسی علیه زنان توسط برخی کاندیداها باشیم. کم کم از اردوگاه های کاندیداهای انتخاباتی شعار، هیاهو و فضاسازی در حمایت از حقوق از دست رفته ی این حوزه شنیده می شود. بعضا کاندیداها برای جلب نظر و آراء این قشر وعده پست های مدیریتی به بانوان را می دهند. خود را مطالبه گر حقوق زن و خانواده معرفی می کنند تا بتوانند از سهم آنان استفاده کنند.
هرچند که، ما همچنان امیدواریم این بار و با ورود نیروهای ارزشی و انقلابی بتوانیم آغازِ فرایند انتخابات ۱۴۰۰را شروعی بر توقف خشونت سیاسی علیه زنان اعلام کنیم.