فمنیسم و مدل حکمرانی زنانه
یادداشت(۱)
♦️فمنیسم مفهومی است که درجهان بر بسیاری از مسائل حوزه زنان سیطره انداخته است. می توان گفت «برابری جنسیتی » که همان«تشابه جنسیتی» و تقابل با «جنسیت» است، راهبرد این جریان جهت حل مسائل زنان درجهان است. بر این اساس در عرصه سیاست عمده زنانی که وارد امر حکومت داری شدند زمانی توانستند در این عرصه تبدیل به یک سیاستمدار موفق شوند، که دارای خلق و خوی مردانه باشند از این رو زنان سیاستمداری همچون مارگارت تاچر، آنگلا مرکل، ترزا می و.. به لقب «بانوی آهنین» و «بانوی مرد سیاست» نامیده شدند.
در بریتانیا مارگارت تاچر همانند یک مرد در کالبد زن رفتار میکرد به گونهای که به او لقب بانوی آهنین دادند. او اقتصاد نئولیبرال را در بریتانیا، همزمان با دونالد ریگان در آمریکا اعاده کرد که موجب افزایش فشار بر طبقات متوسط و فرودست جامعه گردید، سیاستی که خیلی از مردان جسارت اجرای آن را نداشتند.
آنچه این زنان از خود نشان دادند « مردانگی» بود حتی بیش از دیگر مردان سیاستمدار. بر این اساس که از ظاهر تا باطن سعی کردند خود را با آن نمایش دهند بر این اساس حتی بر روی لباس و صدای خود نیز تغییراتی دادند. تاکید بر «قدرت لباس» (Power dressing ) در به رسمیت شناخته شده در دنیای سیاست باعث گردید این زنان در پوشش خود از کت با اِپُل¬های بزرگ و شانههای پهن که نشانی از پوشش مردانه بود استفاده نمایند.
نمونۀ این تاثیرگذاری را در پوشش هیلاری کلینتون هم می¬توان دید، ظاهر او در مقام بانوی اول آمریکا در مقایسه با زمانی¬که مقام مستقل سیاسی از همسرش یعنی سناتوری و وزارت خارجه را کسب کرد چرخش کاملا محسوسی داشت و از الگویی شبیه به پوشش مارگارت تاچر استفاده میکرد.
شاید هیچ گاه این سیاستمداران زن خود را فمنیسم نخوانند اما این زنان نشان دادند با تبعیت از راهبردهای فمنیسم زمانی سیاستمدار موفقی هستند که سرتا پا مردانه تغییر و به دنیای سیاست ورود نمایند.
بر خلاف آنچه فمنیست های غربی در رویکردی پسا مدرن، مرد سالاری غربی را مورد اعتراض قرار دادند و ادبیات مرد سالارانه تورات و انجیل را در خلقت زن مقدمه ادبیات مردسالارانه و حذف زنان از تصمیم گیری های کلان دانستند، خودشان در این نظام مردسالاری مورد انتقاد هضم گردیدند.
✍ زهرا عباس پور
بانونگار