🔰چرا دیدارها، نمایشی میشوند و چرا دیدارهایِ نمایشی، گرهگشا نیست؟!
یادداشت اول: مشاهدات
✍️عاطفه صادقی
نه من که مدعوی در بخش عمومی و به دعوت دفتر یکی از نمایندگان مجلس بودم و نه رسانهها و اصحاب فکر و دانشگاه؛ هیچ کدام غیر از مسئولان بیت و معاونت زنان ریاستجمهوری از سخنرانان و محتوای صحبت ایشان مطلع نبودند.
در کارت دعوت همه اشخاص عبارت دعوت ویژه درج شده بود؛ لذا بسیاری به این بهانه تلاش داشتند تا خود را به قسمت ویژه که با میله از قسمت عمومی مجزا میشد برسانند.
جایگاه ویژه برای برخی بانوان نماینده مجلس، برخی خانواده شهدای هستهای، مسئولان معاونت زنان ریاستجمهوری و برخی زنان مسئول در سایر بخشها و برخی هنرمندان زن رزرو شده بود. به جرأت میتوان گفت که غیر از یکی از سخنرانان که با شال صورتی و جوراب قرمز خود را نماینده زنان خانهدار معرفی کرد، باقی سالن پوششی یکدست و لباسی متناسب چنان مجلسی بر تن داشت و طبیعی هم بود که چهرههای متفاوتی از پوشش را شاهد نباشیم؛ وقتی افراد از یک گفتمان و جریان تعیین شوند، تصاویر نمیتوانند تفاوتها را عیان کنند، مگر به مدد برنامهریزیهای نمایشی.
آقایان بخش تشریفات یا انتظامات در ابتدای جلسه تعدادشان زیاد بود که به مرور کم شدند.
زودتر رفتم و در نزدیکترین محل به ورودی بخش ویژه روی صندلی نشستم. الهام چرخنده آمد، گمان نمیکردم این همه نحیف باشد؛ انتظاماتی که با جدیت فقط لیست را میشناخت و حتی همسر وزیر را راه نداد، احترامش کردند و بر صدر نشاندند. دو نفر خانم شاعر آمدند، اسمشان را گفتند و مجوز عبور به بخش ویژه گرفتند.
دو دختر نوجوان ورزشکار که یکی از آنها در بخش غواصی بانوان مدالآور و رکورددار ملی بود، اجازه نشستن در بخش ویژه گرفتند؛ نامشان در لیست نبود، معترض شدند که آنها را آوردهاند تا صحبت کنند. رایزنیها افاقه نکرد و نهایتا خودکار و کاغذی دادند تا حرفشان را بنویسند. مادر شهید دانیال رضازاده از شهدای اغتشاشات آمد ولی ایشان هم چون نامش در لیست نبود اجازه حضور در بخش ویژه نیافت. حسینیه شلوغ بود و تمامی صندلیها پر، خانمی که قاچاقی روی صندلی انتظامات نشسته بود از صندلیاش بلند شد تا مادر شهید بنشیند. عروسش هم روی زمین نشست. دم گوششان گفتم؛ شما هر جا که باشید برای ما عزیزید چه جایگاه ویژه چه اینجا، اینجا ولی دلمان به حضور شما گرم است و لبخند زدم.
تا آخر مجلس عکس تنها فرزندش در دستان لرزانش بالا بود و خدا میداند که آن دستان لرزان بزرگترین حجت انقلابی ماست.
پشت میلهها ازدحام زیادی برقرار بود؛ همگی تلاش میکردند تا خود را در نزدیکترین محل به دیدار رهبر برسانند. آقا که به حسینیه آمدند آن ازدحام به شور و اشتیاق پیوند خورد.
اشتیاق دیدار در بانوان چندان بود که اجازه استماع نمیداد. صحبتهای سخنرانان که تمام شد، کنار تریبون روی زمین نشستند. ظاهرا به لحاظ تصویری کادر زیادی خالی بود که انتظاماتِ جایگاه ویژه اجازه دادند تا بخشی از آن جمعیت به صورت گزینشی وارد بخش ویژه شده و روی زمین بنشینند. مادر شهید را هم به اصرار بلند کردند و بردند همان قسمت.
آن میلههای کذایی بهترین حجتاند در تفاوت زن حوزه عمومی و زن رسمی؛ اگر چه پیش از این دربارهاش زیاد گفته و نوشتهام ولی هیچ کدام به اندازه آن میلههای کذایی نمیتوانست فاصله زن حوزه عمومی از زن رسمی، مردشده و به انقیادِ سیاست و ساختار درآمده را عیان سازد. آن میلههای بیرحم که حتی هنرمندان و خانواده شهدای هستهای را به بازیگران عرصه نمایش خویش بدل میکنند.
اینها ولی هیچ کدام دلایل متقنی بر نمایشی بودن آن دیدار نیست. اینها صرفا مشاهدات فردی است که به هوای دیدار «ولی» و در غربت غیبت، خود را به دریای منتظران رساند تا به اندازه نَمی، بهرهمند شود.
دلیلِ متقن، چینش و محتوای ارائه شده در آن نشست است که در یادداشت بعدی دربارهاش خواهم نوشت.
چرا دیدارها، نمایشی میشوند و چرا دیدارهایِ نمایشی، گرهگشا نیست؟!
یادداشت دوم: لزوم مردمیسازی دیدار بانوان با رهبری
عاطفه صادقی
اگر چه متأسفانه مسئله زنان و خانواده در ایران پسا انقلاب، تحت انقیاد موضوعی و سیاستگذاری یک جریان خاص حوزوی است که به نام کار علمی و پژوهشی تمامی رویکردهای موازی را چه در ساختار دانشگاه و حوزه و چه در عرصههای تصمیمساز حذف نموده و از قضا کمترین تولید ادبیات و مسئلهگشایی متناسب با اهداف و رویههای انقلاب اسلامی را داشته است؛ با این حال چندین سال است که تشکلها و جریانهای مختلف زنان، خصوصا جریانات مردمی، بالاتفاق خواهان دیدار با رهبریاند تا امکان طرح مستقیم دیدگاهشان را با معظمله بیابند.
انتشار خبر دیدار رهبری خصوصا در شرایط کنونی که مسئله زن و خانواده به بازیچه جریانات سیاسی و ساختاری تبدیل شده، نویدبخشِ فرصتی راهبردی و مغتنم برای بیان دیدگاههای جریانات مختلف مردمی در مقابل رهبری عزیز بود که متأسفانه فرایندِ طراحی شده باعث از دست رفتنِ آن شد.
در ادامه دلایل این فرصتسوزی طرح میشود.الف) جایگزینی موضوعات کماهمیت و ثانوی با مسئلههای اصلی
شاید چنین فرایندی برای دیدار با رهبری در ساختار مردانه کنونی، متداول و قابل پذیرش باشد ولی برای ما بانوانِ فعال در بخشها و جریانات مردمی که چندین سال است مترصد چنین فرصتی هستیم قابل پذیرش نیست. در این میان پرسشها و ابهاماتی مطرح است که اتفاقا به مشکلات اساسی حوزه زن و خانواده گره میخورد، مشکلاتی که برآمده از ساختار رسمی و غیر مرتبط با حوزه عمومی است؛
اینکه سخنرانان توسط کدام متر و معیار انتخاب شدند و سخنان این افراد تحت چه فیلترهایی نهایی شده است؟! اینکه چرا مردان پرسروصدای عرصه مطالعات زنان که از قضا گلوگاههای سیاستگذاری حوزه زنان و خانواده دست آنان است در این جلسه غائب بودند؟! به چه دلیل بانوان شهرستانی و ورزشکار و از همه مهمتر متخصصین حوزه زنان در میان سخنرانان حضور نداشتند؟! با کدام استدلال و مصلحت، پرسشها و مشکلات اصلی طرح نشده و با مشتی کلیگویی و طرح مسائل ثانوی و بدون اولویت جلسه هرز رفت و …
حقیقتاً تأسفانگیز است در روزهایی که مسئله زنان ایرانی به تیتر اول رسانههای جهانی تبدیل شده و ارائه تصویری مشوش از زنِ ایرانی در جهان، موجب اخراج ایران از مجامع جهانی شده و حیثیت اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی آسیب دیده و این مسئله تبعات اقتصادی زیانباری برای مردم داشته است؛ سخنرانان دیدار رهبری، هیچ توجهی به این مهم نداشته، هیچ راهکاری در این خصوص ارائه نداده و هیچ بازخواستی از مسئولان و پژوهشکدهداران عرصه زن و خانواده – که ناتوان از تعاملات جهانی و ارائه نظریهای جهانی از زن ایرانی و انقلابیاند – نکردهاند.
وقتی فرایند، معیوب است، طبیعی است که یک ساختار خاص با چیدمانی نمایشی و از یک طیف خاص، فرصتها را بسوزاند و در بهترین حالت بانوانی صرفاً برای بیان دیدگاه خود گزینش شوند و در عین حال خود را نماینده بانوان رسانهای یا خانهدار تلقی کنند، در حالی که انتظار میرفت ساختار معاونت زنان، مادری کرده و برای همه جریانات و گروههای مختلف زنان، امکان طرح مباحث خویش و بهرهمندی از رهنمودهای رهبری را فراهم سازد.
طبیعی است که در چنین فرایند معیوبی و با توجه به عملی نشدن بیانات رهبری، فرمایشات طرح شده نیز بیشتر معطوف به طرح نکات پیشین و تأکید بر عملیاتسازی آنان باشد و احسنت بر آزاداندیشی و درایت رهبری عزیز که هم به لایحه خشونت و راهکار قانونی آن اشاره کردند و هم به رواداری در خصوص وضعیت پوششهای نامتعارف این روزها و تلاش برای حفظ این بانوان در فضای عاطفی و زیستی انقلاب اسلامی.ب) نقد مطالب مطروحه سخنرانان
نقد مطالب مطروحه از این حیث دارای اهمیت است که محتوای طرح شده به خوبی سطح دغدغهمندی و اولویتبندی برگزارکنندگان و انتخابکنندگان را عیان میسازد؛
به عنوان مثال، خانم جنتی که فعالیت دائمی در شبکههای اجتماعی دارد، در حالی خود را نماینده زنان خانهدار معرفی کرد که زنان خانهدار بسیاری در فضای مجازی از ایشان اعلام برائت کردند و مگر میشود اینگونه در محضر بزرگترین مقام کشور بدون هیچ حساب و کتابی خود را نماینده زنان خانهدار طرح کرد؟! اگر چنین است پس نگارنده میتواند من باب شان خلیفهاللهی خود را نماینده خدا در زمین معرفی کرده و مدعی پیامبری شود یا ایشان در حالی از خانههای ۲۵متری گفتند که اصولاً مسئله زنان خانهدار، حتی در کلانشهرها نیز چنین متراژی نیست و عملا با چنین صحبتی، مسائل بنیادین زنان خانهدار مانند اجارهنشینی، آموزش و تحصیل کودکان در مدارس دولتی، ترافیک، نبود فضای امن فراغت برای زنان و کودکان در محلات، مسئله حمل و نقل عمومی، بیمهزنان خانهدار، عدم ثبات مالی و عدم امکان برنامهریزی مالی و … مطرح نشد.
یا در حالی سخنران اول، مسئله حلقههای میانی و توسعه قدرت تصمیمگیری زنان را طرح کرد که گوینده به عنوان یکی از مدیران زن در جمهوری اسلامی قاعدتا میبایست از تجربه فعالیت استارتاپی خود در مشهد و میزان موفقیت یا عدم موفقیت چنین رویکردی در عرصه مدیریتیاش میگفت یا به این پرسش پاسخ میداد که «دولتی شدن حلقههای میانی و وابسته شدن آنها به ساختارها چقدر پروژه مردمیسازی دولت را دچار پیشرفت یا رکود میکند و چه آسیبها و نقاط قوتی دارد؟» نه اینکه از جایگاه سیاستگذار، از اهمیت حلقههای میانی بگوید؛ امری که پیش از این رهبری نظام، درباره آن تصریح داشتند.
یا خانم فراهانی که در حوزه نوجوان رسما متن ادبی خواندند و فرصت حضور تجربههای موفقی مانند مجموعه فانوس اصفهان را سوزاندند تا مشکلات و دغدغههای دختران نوجوان و تجربههای طیشده عملا امکان طرح نیابد.
صحبتهای خانم نقاشان بار دیگر ثابت کرد که زنان حوزه رسمی و مردان تصمیمگیر برای ارائه سخنرانیها چقدر در باطن خود غربزده و متمایل به بیانیههای دهانپرکن هستند؛ چرا که حتما نیاز است یک بانوی ایرانی شاغل در غرب از ایده الگوی سوم تعریف و تمجید کند و مثلا اگر یک مادر شهید روستایی یا یک بانوی کارآفرین یا ورزشکار شهرستانی همین قِسم بیانیهخوانی را ارائه دهد از نظر آنان چون فرنگ نرفته لابد شنیدنی نیست. پرسش این است که سخنان خانم نقاشان و معرفی ایشان به عنوان یک تجربه زیسته آیا خلأ فقدان نظریهای متناسب با ادبیاتی جهانی را در خصوص زن ایرانی انقلابی پر میکند؟!
#سایه_نوشت