Posts
داستان کوتاه: نوزادم، گوسفندم، مادر بزرگم، خودم و اهالی روستای پایین محل/ توران ولی مراد
داستان کوتاه: نوزادم، گوسفندم، مادر بزرگم، خودم و اهالی روستای پایین محل/ توران ولی مراد

توران ولی مراد (مرداد ۸۴- تهران) نوزادم بزرگ شد و جوان بیست ساله ای است. گوسفند را سر بریدم. مادر بزرگم مرد. روستای پایین محل درد را از این دست به آن دست می کند و هنوز سر پاست. من کجایم و به کجا می روم؟ می برندم یا می روم؟ “بچه به خودش می […]