زهرا شجاعی: اصولگریان نسبت به اصلاحطلبان حمایت بیشتری از زنان انجام میدهند
۱۳۹۸/۲/۹
مردم اصلاحطلبی را قبول دارند؛ اما فرصتطلبان را«نه»
آرمان- احسان انصاری: جریان اصلاحات امروز بیش از همیشه به بازنگری در رویکردهای خود نیاز دارد و تئوریسینها و چهرههای فکری و سیاسی این جریان در مواضع اخیر خود این ضرورت را بازگو میکنند. جریانی که همواره یک جریان فکری و سیاسی پویا و سیال بوده امروز در بوته نقد صاحبنظران قرار گرفته و به نداشتن استراتژی برای آینده متهم میشود. برخی اصلاحطلبان نیز هزینه و فایده میکنند که آیا حمایت از دولت حسن روحانی برای آنها سودمند بوده و یا خیر. برخی نیز به روزهای پس از حسن روحانی میاندیشند که چگونه میتوانند افکار عمومی را برای حمایت مجدد از جریان اصلاحات اقناع کنند.با این وجود آنچه بیش از همه برای این جریان ضروری بهنظر میرسد جداکردن فرصتطلبان از اصلاحطلبان واقعی است. فرصتطلبانی که بهواسطه منتسببودن به جریان اصلاحات به قدرت رسیدهاند و تلاش میکنند آرمانهای جریان اصلاحات را فدای عطش قدرت خود کنند؛ رویکردی که برخلاف مشی و مبانی اصلاحطلبان است و رئیس دولت اصلاحات نیز در این زمینه موضعگیری کرده و عنوان نموده اصلاحطلبان بهدنبال قدرت نبوده و در آینده نیز نخواهند بود. به همین دلیل و برای تحلیل و واکاوی مهمترین چالشهای درونی جریان اصلاحات «آرمان» با دکتر زهرا شجاعی استاد دانشگاه و رئیس امور مشارکت زنان ریاستجمهوری در دولت اصلاحات گفتوگو کرده است. دکتر شجاعی معتقد است: «در شرایط کنونی مردم از برخی از چهرههای منتسب به جریان اصلاحات خسته شدهاند و نه از جریان اصلاحات. مردم از فرصتطلبی و قدرتطلبی این افراد خسته شدهاند وگرنه همچنان دل در گرو جریان اصلاحات دارند و آن را تنها راهحل مشکلات کشور قلمداد میکنند. کسب قدرت و میل به قدرت برای یک اصلاحطلب اصیل هدف و غایت نیست. این در حالی است که برخی از اصلاحطلبان میل به قدرت را به هر چیزی ترجیح میدهند.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید:
آیا این مساله را میپذیرید که امروز جریان اصلاحات از مبانی و آرمانهای خود فاصله گرفته است؟
جریان اصلاحات ریشه در تاریخ معاصر ایران دارد. اصلاحطلبی در تاریخ معاصر ایران در بین روشنفکران و تئوریسنهای سیاسی و فکری همواره بهعنوان یک روش و استراتژی برای تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب مورد نظر بوده است. به همین دلیل نیز مشی اصلاحطلبی همواره جایگزینی برای برخوردهای خشن به شمار میرفته است. بروز و ظهور بارز گفتمان اصلاحات نیز در دوم خرداد سال۷۶ و در دولت اصلاحات شکل گرفته است. پس از این دوران است که اصطلاحاتی مانند مردمسالاری دینی، جامعه مدنی و آزادی مطبوعات وارد فضای سیاسی کشور شد. رئیس دولت اصلاحات هنگامی که به ریاستجمهوری رسیدند عنوان کردند اصلاحطلبان بهدنبال این هستند که در چارچوب قانون اساسی و گفتمان انقلاب اسلامی حرکت کنند و در همه حوزههای فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اصلاحاتی را به وجود بیاورند که پیشرفت و رفاه مردم جامعه شکل جدیتری به خود بگیرد. پس از حادثه دوم خرداد مقام معظم رهبری در پیامی که به مناسبت انتخابات صادر کردند، با حماسهنامیدن آن فرمودند که انتخابات دوم خرداد انقلاب را برای مدتها بیمه کرد. این پیام نشان میدهد که جریان اصلاحطلبی سبب قوام و دوام جمهوریاسلامی و بهصورت کلی گفتمان انقلاب شده است. در علم مدیریت تئوری وجود دارد که اگر یک ساختار سیاسی در نقطهای که نزول آن آغاز میشود تغییر و اصلاح رخ بدهد منحنی شکل صعودی به خود میگیرد و دوباره رشد میکند. جریان اصلاحات مانند همه جریانهای فکری و سیاسی دیگر یک جریان در حال رشد وتکوین است. به همین دلیل هنوز نمیتوان گفت که جریان اصلاحات به یک گفتمان از پیشتعیینشده، مکتوب و مدون تبدیل شده است. چالش مهم امروز جریان اصلاحات این است که برخی کلیت جریان اصلاحات را در قامت برخی از افراد که به جریان اصلاحات منتسب هستند گره زدهاند. گستره جریان اصلاحات بسیار وسیعتر از این است که برخی از منتسبان این جریان درباره آن اظهارنظر میکنند. در شرایط کنونی مردم از برخی از چهرههای منتسب به جریان اصلاحات خسته شدهاند و نه از جریان اصلاحات. مردم از فرصتطلبی و قدرتطلبی این افراد خسته شدهاند وگرنه همچنان دل در گرو جریان اصلاحات دارند و آن را تنها راهحل مشکلات قلمداد میکنند. کسب قدرت و میل به قدرت برای یک اصلاحطلب اصیل هدف و غایت نیست. این در حالی است که برخی از اصلاحطلبان میل به قدرت را به هر چیزی ترجیح میدهند.
تحلیل تفاوت بین افراد منتسب به جریان اصلاحات و گفتمان اصلاحات برای نخبگان فکری و سیاسی جامعه امکانپذیر است، اما تودههای مردم از درک این تفاوت ناتوان هستند و به همین دلیل ممکن است اقدامات این افراد را به نام کلیت جریان اصلاحات بهشمار بیاورند. برای درک این تفاوت در بین تودههای مردم چه باید کرد؟
من برای توده مردم اصالت قائل هستم. خلوص و ناببودن نیتها در تودههای مردم بیشتر است. این اصالت حتی ممکن است در بین برخی نخبگان جامعه نیز وجود نداشته باشد. تودههای مردم شرایط کشور و جریان اصلاحات را خوب درک میکنند، برای مثال تودههای مردم با یک جمله «تکرار میکنم» رئیس دولت اصلاحات به صحنه آمدند و نتیجه انتخابات را تغییر دادند.اگر امروز در یک نظرسنجی از تودههای مردم درباره میزان مقبولیت رئیس دولت اصلاحات صورت بگیرد بدون شک مردم با درصد بالایی مقبولیت ایشان را تائید میکنند. اشتباه مهمی که برخی از اصلاحطلبان انجام میدهند این است که خروجی رسانهها و بهخصوص فضای مجازی را بهعنوان واقعیتهای جامعه میپذیرند. این در حالی است که فضای مجازی هم محدود است و هم بخشهایی از آن به شکلهای مختلف مدیریت میشود. به همین دلیل نباید این خروجی فضای مجازی را نماینده و معدل افکار عمومی جامعه در نظر گرفت. اگر فضای مجازی را کنار بگذاریم و بین تودههای مردم برویم متوجه میشویم که شرایط به شکلی دیگری است و با فضای خروجی فضای مجازی متفاوت است. چالش دیگر جریان اصلاحات است این است که ما بهجز نامهای برای فردا و نامه رئیس دولت اصلاحات برای جوانان هیچمانیفست و سندی برای گفتمان اصلاحات نداریم. به همین دلیل هنوز هیچ چارچوب و معیاری برای مشخصکردن حرکت اصیل اصلاحطلبی در جامعه نداریم. در نتیجه نمیتوان بهصراحت رفتار برخی که خود را به جریان اصلاحات منتسب میکنند اما رویکرد دیگری را دنبال میکنند از یک اصلاحطلب واقعی تفکیک کرد. در چنین شرایطی که جریان اصلاحات مانند لاستیکی روی آب معلق مانده و هر کسی با هر منش و روشی به خود اجازه میدهد خود را در ذیل جریان اصلاحات تعریف کند. برخی نیز اظهارات این افراد را مواضع جریان اصلاحات قلمداد میکنند و به جامعه آدرس اشتباه میدهند.
برخی از اصلاحطلبان بهواسطه جایگاهی که در جریان اصلاحات پیداکردهاند بهشکلی موضعگیری میکنند که اصلاحطلبان در شرایطی به اهداف خود دست پیدا میکنند که در قدرت حضور داشته باشند. آیا عطش قدرت برخی چهرههای اصلاحطلب به ساختارهای دموکراتیک جریان اصلاحات ضربه نمیزند؟
رئیس دولت اصلاحات بهصراحت در این زمینه موضعگیری کردهاند و عنوان نمودهاند که اصلاحطلبی بهمعنای میل به قدرت نیست. این در حالی است که اگر قرار است کسی سخنگوی جریان اصلاحات باشد هیچفردی مانند رئیس دولت اصلاحات شایستگی این عنوان را ندارد. هدف اصلی اصلاحطلبی اداره بهتر جامعه است و به همین دلیل منافع ملی را برمنافع حزبی ترجیح میدهد. به همین دلیل کسانی که بهنام اصلاحطلبی بهدنبال قدرت هستند به ساحت جریان اصلاحات لطمه میزنند. جریان اصلاحات یک سرمایه اجتماعی است که بهمرور زمان به دست آمده است. هیچسرمایهای یکشبه به دست نمیآید و به مرور زمان و با تحولات مثبت و سازنده در جامعه برای خود جایگاه ایجاد میکند. با این وجود اگر از این سرمایه صیانت نشود به یکباره از بین خواهد رفت. البته این سرمایه هنوز وجود دارد و از بین نرفته است. گذشت زمان خیلی مسائل را مشخص میکند. با این وجود کمتر چهره اصلاحطلبی در گذشته وجود داشته که از موقعیتی که بهدست آورده بهسود خود استفاده کرده باشد. البته باید مراقب فرصتطلبان اصلاحطلب و کسانی که در آستانه کسب قدرت خود را به جریان اصلاحات منتسب میکنند باشیم، برای مثال برخی افراد در آستانه انتخابات مجلس دهم خود را به جریان اصلاحات نزدیک کردند تا وارد مجلس شوند اما پس از ورود به مجلس راه خود را جدا کردند و رویکرد دیگری در پیش گرفتند. اغلب این افراد در تصمیمگیریهای مهم مجلس پشت اصلاحطلبان را خالی کردند. نمونه بارز این مساله اننخاب رئیس مجلس و حتی لایحه افزایش تعداد زنان مجلس بود که در هفتههای اخیر در مجلس مطرح شد و رأی کافی را به دست نیاورد. جریانی که در انتخابات اخیر همواره مورد حمایت زنان جامعه بهعنوان نیمی از جمعیت جامعه بوده به لایحه افزایش تعداد زنان جامعه تنها۶۳رأی میدهد که آن هم هنوز مشخص نیست آیا همگی از جریان اصلاحات بوده و یا خیر. نکته جالب اینکه انتخابات خانه احزاب نشان داد اصولگریان نسبت به اصلاحطلبان حمایت بیشتری از زنان انجام میدهند. در این انتخابات اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان به خانم مولاوردی برای حضور در هیاترئیسه خانه احزاب رأی بیشتری داده بودند. این مساله بهخوبی نشان میدهد بین شعارهای اصلاحطلبی و عمل اصلاحطلبان فاصله افتاده است. رد لایحه افزایش تعداد زنان مجلس بهخوبی نشان داد اصلاحطلبان هنگامی که به رأی زنان نیاز دارند دست کمک بهسوی زنان دراز میکنند اما هنگامی که باید درباره وضعیت زنان اقدامات موثری انجام بدهند و از سرمایه زنان در مدیریت جامعه استفاده کنند بیمعرفتی کرده و از این کار خودداری میکنند.
از اینکه در گذشته از نیروهای رده سوم و چهارم اصلاحطلب حمایت کردید تا امروز مجبور باشید از عملکرد متوسط به پایین آنها در مقابل افکار عمومی دفاع کنید رضایت دارید؟
ما چارهای بهجز این نداشتیم. با توجه به ردصلاحیتهای گستردهای که توسط نهادهای نظارتی صورت گرفت این نیروها «خیرالموجودین» جریان اصلاحات بهشمار میرفتند. البته همه این نیروها عملکرد ضعیفی نداشتند و برخی از آنها تواناییهای خود را نشان دادند و در فضای سیاسی کشور درخشیدند. اگرچه در دوران نمایندگی اصلاحطلبان در مجلس ما با ریزش و چرخش نیز مواجه بودیم. این چرخش هم بهصورت علنی روی داد و هم بهصورت پنهان. برخی راهنمای چپ میزنند اما به راست میپیچند. این وضعیت بهخصوص در مورد تصمیمگیریهای مهم وجود داشته و جایی که آرا مخفی بوده اما جریان اصلاحات به این آرا نیاز مبرم داشته است. به همین دلیل اصلاحطلبان با توجه به کارنامه این افراد درباره آینده تصمیمگیری میکنند و اجازه نخواهند داد این افراد دوباره در لیستهای انتخاباتی اصلاحطلبان قرار بگیرند. شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات تجربه خوبی از ارائه لیستهای انتخاباتی در سالهای اخیر پیدا کرده است و بدونشک با استفاده از این تجربه دیگر اجازه حضور افرادی که قصد فرصتطلبی از جریان اصلاحات را دارند نخواهد داد.
شما از حضور مشروط اصلاحطلبان در انتخابات آینده حمایت میکنید؟
با توجه به شرایط بینالمللی و منطقهای و همچنین آرایش سیاسی کشور در آستانه انتخابات مجلس در پایان سال جاری هنوز برای قضاوت و ارائه راهکار اندکی زود است. باید منتظر بود و تحولات داخلی و بینالمللی را بهخوبی رصد کرد و پس از آن به نتیجهگیری و جمعبندی مناسب رسید. با این وجود بنده معتقدم تحت هر شرایطی نباید با صندوق رأی قهر کرد و جریان اصلاحات نیز بهدنبال چنین رویکردی نیست. اصلاحطلبان همچنان براین باورند تنها راهحل مشکلات کشور صندوق رأی است. تفکر اصلاحطلبی همواره بهدنبال حل مشکلات با گفتمانسازی و مذاکره بوده و به همین دلیل همواره از روشهای مسالمتآمیز و دموکراتیک حمایت کرده است، اما اگر شرایط کشور بهشکلی پیش نرفت که مورد دلخواه اصلاحطلبان باشد این جریان بهصورت هزینه و فایده درباره آینده تصمیمگیری خواهد کرد و در مسیری حرکت خواهد کرد که در مرحله اول به سود منافع ملی باشد و سپس منافع جریان اصلاحات را نیز تامین کند. با این وجود تحریم انتخابات و قهر با صندوق رأی تحت هیچشرایطی در دستور کار اصلاحطلبان قرار نخواهد گرفت. هر نظام سیاسی علاقه دارد که مشروعیت بیشتری در بین مردم داشته باشد. بهترین راه برای افزایش مشروعیت یک نظام سیاسی نیز بالابودن آرای مردم در انتخابات است. در نتیجه اگر نظام سیاسی تمایل دارد میزان مشارکت مردم در انتخابات افزایش پیدا کند باید شرایط جریانهای سیاسی را در نظر بگیرد تا جریانهای سیاسی بتوانند برنامههای و اهداف خود را برای مردم تشریح کنند. نمیتوان شرایط و بسترهای لازم را برای جریانهای سیاسی فراهم نکرد و سپس از آنها انتظار داشت بهصورت فراگیر و گسترده در انتخابات حضور پیدا کنند و مردم را نیز به حضور در انتخابات تشویق کنند.
آیا جریان اصلاحات همچنان با همان سازوکار شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات درباره آینده تصمیمگیری خواهد کرد و یا اینکه ساختار شورای عالی سیاستگذاری در آینده دستخوش تغییر خواهد شد؟
فرهنگ سیاسی جامعه ما نیاز به آسیبشناسی دارد. باید دموکراسی را جدیتر تمرین کنیم و قواعد آن را بهتر رعایت کنیم و در رویکردهای سیاسی خودمحوری را کناربگذاریم چراکه مانع از به هدف رسیدن جناحهای سیاسی میشود. اصلاحطلبان نیز با یک دوراندیشی و برای تصمیمگیری واحد در این جریان و جلوگیری از چنددستگی و تشتت که در گذشته به جریان اصلاحات ضربهزده تصمیم گرفتهاند که شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات را بهعنوان مرجع تصمیمگیری این جریان قرار بدهند تا همه جناحهای منتسب به اصلاحطلبی در آن نماینده داشته باشند و همه تصمیمات بهصورت جمعی و با خرد جمعی گرفته شود. با این وجود در شرایط کنونی برخی از اصلاحطلبان بهدنبال راهاندازی پارلمان اصلاحات هستند که در صورت تحقق این موضوع نهادهای تصمیمگیر در جریان اصلاحات افزایش پیدا میکند که در نهایت بهسود جریان اصلاحات نخواهد بود. احزاب و تشکلهای اصلاحطلب باید فعالیتهای خود را تقویت کنند و رویکردهای جدیدی در پیش بگیرند و تلاش کنند رویکردهای خود را با مطالبات نسل جدید منطبق کنند. با این وجود در شرایط کنونی مصلحت جریان اصلاحات در این است که تنها از یک مرجع تصمیمگیری تبعیت کند که در آن همه احزاب و گروههای سیاسی اصلاحطلب نماینده داشته باشند. این اتفاق نیز در شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات رخداده و همه احزاب اصلاحطلب و شخصیتهای تاثیرگذار در آن حضور دارند و تصمیمات نیز با خرد جمعی گرفته میشود. به همین دلیل نیز در شرایط کنونی ادامه کار شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات با رویکرد خرد جمعی بهسود اصلاحطلبان خواهد بود.