گفتگو با توران ولی مراد فعال حقوق زنان: مشکلات ما زاییده نگاه پدر سالارانه است
مطابق آمار و ارقام موجود, تعداد زنان تحصیلکرده و فارغ التحصیلان دانشگاهی از مردان بیشتر است. زنان با اشتیاق بیشتری درس می خوانند و کرسی های دانشگاهی را اشغال می کنند, اما سهم آن ها از صندلی های ریاستی پست های کلیدی بسیار محدود است. اگر به اطرافتان نگاه کنید, کمتر زنی را می بینید که تصدی یک پست مهم دولتی را بر عهده داشته باشد و یا بر فرض مثال بر صندلی ریاست یک دانشگاه تکیه کرده باشد. اما دلیل این اتفاق چیست؟ دلیل اینکه تا بحث اشتغال زنان پیش کشیده می شود, بسیاری از ما زنان سرزمین مان را در کسوت منشی در خاطرمان طرح می زنیم چیست؟ برای پاسخ گویی به این سئوال ها قرار است در ایسکا پلاس سلسله گفتگوهایی با مسئولین و فعالان زنان داشته باشیم تا جوابی درست برای این اتفاق همه گیر پیدا کنیم…گفتگوی اول ما با توران ولی مراد دبیر ائتلاف اسلامی زنان ومدیر مسول پایگاه “شبکه ایران زنان“ و فعال حقوق زنان است. او ضعف های حضور زنان را در پست های مدیریتی در نگاه انحصار طلبانه مردان می داند…
خانم ولی مراد, چرا زنان ما در پست های کلیدی کمتر حضور دارند؟
ما پیشینه این مساله را باید دردو بخش اصلی جستجو کنیم.بخش اول این مساله به انحصار طلبی مردانه باز می گرد.در جامعه ما مردان پست های تصمیم گیر و تصمیم ساز نظام و پست هایی که موقعیت و امکانات بیشتری در اختیار دارد را به دست می گیرند و بالطبع در این حوزه ها با هم بده و بستان دارند و به زنان فرصت استفاده از این مشاغل را نمی دهند.اگر خانم ها وارد این حلقه بشوند, طبعا این امکانات در اختیار زنان به شکل چشمگیری محدود می شود. پس در ابتدا این انحصار طلبی مردان است که به زنان فرصت کار در مشاغل کلیدی را نمی دهد. نکته دوم اساسا نگرشی است که در جامعه ما حکمفرما است و بر این اساس جلو می رود که زنان نمی دانند و نمی توانند. به تعبیر دیگر این نگرش که زنان را در هر امری ناتوان می داند باعث می شود که زنان نتوانند در مشاغل کلیدی ظاهر بشوند. به نظر من اساسا مردان و زنان هنوز یاد گرفته اند که چگونه با زنان تعامل کنند. این مساله چه در خانه و روابط خانوادگی و چه در حوزه اجتماع کاملا به صورت آشکار مشهود است. تعامل با زنان به عنوان یک همسر یا عضو خانواده شاید به خوبی انجام شود,اما ما تعاملی با یک زن به عنوان یک فرد تصمیم ساز, مستقل و دارای حق رای نمی بینیم. چون هنوز آموزش درستی در این باب در کشور ما انجام نشده است. بسیاری از مشکلات ما برای این است که آموش صحیحی در بسیاری از موارد به افراد حاضر در اجتماع داده نشده است. آن ها آموزش ندیده اند که در یک جامعه اسلامی به زن چگونه می توان به عنوان یک عنصر موثر وتوانمند فعال نگاه کرد. زنان هم به دلیل همین عدم آموزشی که وجود دارد, وقتی در جامعه و یا خانواده به قدرت می رسند, سلطه گری را پیشه خود می کنند و می خواهند مرد را اسیر کنند. همین نشان می دهد که ما نیازمند یک آموزش کلی هستیم, به همین دلیل که زن ها را به پست های ارشد راه نداده و نمی دهند و در مقابل اعتراضات پیش آمده, آن ها را به سوی تحصیلات سوق می دهند تا آن ها سکوت کنند. جالب است همین الان وقتی بحث اعتراض زنان به این مساله پیش می آید, بلافاصله مطرح می شود که ما باید زنان را برای پست های مدیریتی آموزش بدهیم. چند روز پیش بود که از طرف معاونت زنان رئیس جمهور و وزارت کشور اعلام شد که می خواهند برای پست های مدیریتی زنان را آموزش بدهند. سئوال من این است که مگر مردان برای انتصاب به پست های مدیریتی آموزش می بینند؟
این اتفاق از کجا ناشی می شود؟ آیا به این نگاه دامن زده نمی شود؟
به نظر من این سرکار گذاشتن زن ها است.دوستان ما حاضر هستند که حتی زنان را بازی بدهند اما انتصاب زنان در پست های کلیدی اتفاق نیفتد.مگر مردان وزیر و معاون وزیر ما دوره مدیریت دیده اند؟ متاسفانه انگار زنان مسئول ما که در جایگاه مدیریتی قرار دارند هم فقط فرمایشی کار می کنند و همه چیز برای آن ها معنای تشریفاتی دارد.در صورتی که ما از همین دولت انتظارات بیشتری داریم و می خواهیم آیین نامه ای تصویب کنند و به واسطه این آیین نامه فرآیند حضور بیشتر زنان در مجلس را فراهم کنند و سهم زنان را در فعالیت های مدیریتی مشخص کنند. متاسفانه باید بگویم چه مردانی که در قدرت هستند و چه خانم هایی که در پست های قدرت جای می گیرند, زنان و دغدغه های آن ها را فراموش می کنند.چرا که زنان هم در پست های مدیریتی شان مجبور هستند در چارچوبی که توسط مردان مشخص شده قاعده بازی را رعایت کنند و برای حفظ صندلی خود راه زنان را دشوارتر می کنند و وقتی هم مورد انتقاد قرار می گیرند بازی دیگری را پیش می کشند.
شما فکر می کنید خود زنان چقدر در این قضیه مقصر هستند؟
وقتی که یک ضعفی وجود داشته باشد, این تاثیرات منفی خود را بر روی افراد مرتبط با خود می گذارد.متاسفانه چون زنان هیچ وقت در پست های مدیریتی قرار نگرفته اند باعث می شود اعتماد به نفس این کار را هم نداشته باشند.به نظر من با باز کردن راه این ضعف ها برطرف شده و خود را بازتولید می کند.وقتی که یک مرد در ابتدا وارد یک کار مدیریتی می شود همه به او اعتماد میکنند اما زنان در همه شرایط زمانی باید خودشان را ثابت کنند.آقایان به خودشان فرصت یادگیری خدمت را می دهند اما جامعه این فرصت را به زنان نمی دهد و به همین دلیل زن ها با پذیرش پست های کلیدی به سختی کنار می آیند.به عنوان مثال در کابینه رئیس جمهوری به طور کامل از وزرای خود حمایت می کند. ولی ما تا به حال وزیر زن نداشته ایم, اما همین تعداد محدود زنان مسئول را که داریم, می بینیم امکانات کمتری از سایر وزرا دارند و با محدودیت های بیشتری هم روبرو هستند. و حتی جریان های همسو هم با آن ها مخالفت می کنند.متاسفانه این مشکلات فردی است و زاییده جامعه پدر سالاری است که در آن زندگی می کنیم.مردان خدمت را در اختیار دارند و نه تنها زن ها را به این میدان راه نمی دهند, بلکه نگرش آن ها به زنان اشکال دارد و زن را به عنوان جنس دوم نگاه می کنند.
وظیفه زن ها در قبال این شرایط چیست؟
به نظر من زنان باید خودشان را در تمامی حوزه ها توانمند کنند.این توانمندی شامل توانمندی های شخصیتی و هم توانمندی در حرفه و آموزش است.البته زنان موج اول توانمند سازی یعنی آموزش رابه خوبی پشت سر گذاشته اند,موج دوم بحث توانمندی اقتصادی است که زنان در میانه راه هستن. اما موضوع سوم توانمندی در حوزه تصمیم سازی در همه امور است و زنان باید بدانند که می توانن حضور فعال مبتنی بر عقل داشته باشند. حضوربالغ حضورمبتنی بر عقل کلید حرکت زنان است و تاثیر گذاری بسیاری دارد.اما به طور کلی در حوزه کلان با وجود مشکلاتی که در پیش رو دارند باید وحدت خود را حفظ کنند و این مهم جز با اجتماعی دیدن موضوعات زنان حاصل نخواهد شد.